بیتردید چالشیترین گذرگاه طرح توسعه اراضی دشت سیستان، استقرار نظام بهرهبرداری مدیریت مشارکتی منابع پایه در بطن یک شخصیت حقوقی بر مبنای یک نظام حاکمیت شرکتی کارآ و مستقل است؛ در حال حاضر مقرر شده که الگوی کلیشهای و نخنمای شرکتهای تعاونی تولید روستایی باتشکیل گروه های هم آب و تهیه دفترچه آنها مطابق بند (4) ماده (5) و ماده (24) اساسنامه (مدیریت توزیع آب، جمعآوری حقآبهها، اجرای الگوی کشت و …) مجری این وظایف در کنار سایر اهداف اجتماعی، اقتصادی و هیدروژئوپلیتیکی طرح فوق باشد. امری که به نظر وظیفهای صعب و دور از انتظار میآید.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دیدهبان امنیت غذایی، طرح توسعه دشت سیستان که در سطح 46000 هکتار با مبلغ 500 میلیون دلار مصوب و در اواخر سال 1393 مبادله موافقتنامه انجام آن بطور رسمی کلید خورد، به نهاد مدیریتی بلوغ یافته و ورزیدهای نیاز دارد که آتیه طرح به توانایی آنان گره خورده است. این طرح با احداث 17 ایستگاه پمپاژ شامل 5 ایستگاه پمپاژ مستقل نواحی، 2 ایستگاه پمپاژ اصلی و 10 ایستگاه پمپاژ ثانویه؛ و 450 کیلومتر خطوط لوله اصلی به قطر 2000 تا 1400 میلیمتر، 3150 کیلومتر لولههای شبکه توزیع پلیاتیلن، که آب را از محل منبع به محلهای مصرف در ابتدای گروههای هم آب منتقل مینماید از طرحهای راهبردی کشاورزی کشور محسوب میشود. نظام بهرهبرداری منطقه اراضی دهقانی-خانواری، تولید سنتی و کاربرد ماشینآلات منحصر به مرحله تهیه زمین و سایر عملیات توسط نیروی انسانی انجام میشود. علاوهبر فعالیت زراعت غلات (گندم، جو) و صیفیجات (هندوانه و خربزه)، نباتات علوفهای، سبزیجات (87521 هکتار) و باغداری (315 هکتار)، پرورش دام (حدود23 هزار رأس گاو و گوساله،240 هزار رأس گوسفند،204 هزار رأس بز و 41 هزار نفر شتر) از فعالیتهای تولیدی دشت با صورتبندی متنوعی از انواع سهم بری محسوب میگردند. نیازسنجیهای اولیه حکایت از آن دارد که دانش فنی بهرهبرداران نازل میباشد. مساحت جامعه قومی با ساختار خرده دهقانی دشت سیستان بالغبر حدود 203 هزار هکتار میباشد که از این میزان حدود 150 هزار هکتار اراضی قابل آبیاری، (در بهترین شرایط بسته به میزان آبی که از آن سوی مرزها (سرریز هیرمند) میآید با لحاظ تعداد ۶۰ تا ۶۵ هزار بهرهبردار در ۱۵۴ هزار هکتار قابل کشت است؛ حدود 92000 هکتار مساحت اراضی حقابه بران و حدود 120 هزار هکتار متوسط 10 ساله سطح زیرکشت موجود میباشد. ۴۶ هزار هکتار اراضی فوقالذکر، پهنههای زراعیاند که در ۲۰3 هزار هکتار اراضی کشاورزی دشت پراکنده هستند، میزان آب تخصیص یافته به طرح در سطح 46000 هکتار، معادل 400 میلیون مترمکعب میباشد و لذا تنها میتوان 23 درصد از اراضی طرح و 30 درصد از اراضی قابل آبیاری و 46 درصد اراضی حقابه بران را تأمین آب نمود. این واقعیتها توجه به مسایل اجتماعی-اقتصادی در خصوص ساز وکارهای حقوقی توزیع آب، شیوههای فنی تجمیع اراضی، تصمیم درباره شیوه تولید آتی و اشکال مطلوبتر نظام بهرهبرداری و چگونگی تعیین سهام آب را پررنگ میسازد. بویژه آنکه سهم آب مزارع را براساس حقآبه دفاتر کارافه (سال 1342) و دفاتر مدیری (سال1311) تعیین و حقآبهداران عرفی کمرنگ دیده شدهاند. اگرچه مجریان معتقدند که با شیوهای قانونی دفاتر مدیری و کارافه بهصورت مستقیم و حقآبه عرفی هم به صورت غیرمستقیم لحاظ شده و از آنجا که نظامنامه با توافق بهرهبرداران تنظیم شده در واقع حقآبه عرفی را باید لحاظ شده پنداشت. اما معضل اساسی آن است که از سال 1342، تعداد روستاهای منطقه طرح از حدود 350 روستا به 753 روستا افزایش یافته است. لذا تعیین حقآبه برای بهرهبرداران روستاهای جدیدالتأسیس و نحوه اراضی تجمیع شده از نظر شارع مهم است. طرفه اینکه در قاموس نظام بهرهبرداری دشت سیستان با ۹۳۰ روستای دارای سکنه، تجربه موفقی از شیوه مدیریت تعاونیهای تولید کشاورزی و روستایی موجود نیست. در سیستان به جز صور آرکائیک گروههای زراعی رعیتی بنام «پاگو» مفهومی بنام گروههای همآب و یا حافظه تاریخی در باب تجمیع اراضی بهرهبرداران وجود ندارد. ادراک محیطی مفهوم «گروه هم آب» برای بهرهبرداران هنوز جا نیفتاده، محدودیتهای اقلیمی و فیزیکی خاک، نامنظم بودن قطعات اراضی کشاورزی، شور و قلیائیت اراضی در اثر خشکسالیهای مداوم، شرایط سخت و تروماتیک تولید امکان بازتولید سرمایه اجتماعی و اعتماد تعمیم یافته از طریق مشارکتهای دهقانی را به حداقل رسانده است. این در حالی است که حدود 8790 بهرهبردار خارج از باکس انتزاعی-فرضی تجمیع قرار داشته و تصمیمی در خصوص اراضی خارج از باکس گرفته نشده است. با توجه به درجه بالای مهاجر فرستی جمعیت ساکن مناطق روستایی دشت سیستان معادل 60075 خانوار (بعد خانوار روستایی حدود 3/71 نفر)، ورثهای بودن برخی از اراضی و مشخص نبودن نماینده قانونی بعضی وراث؛ تکلیف مالکینی که مهاجرت کردهاند یا مالکین غایب در منطقه هم به ابهامات افزوده؛ دشت سیستان امواج تغییرات در ساختار زمینداری متعددی را طی کرده است. تا قبل از اصلاحات ارضی اول در دهه 1320، زمینها خالصه بود و اشکال اجارهداری در حال گذار به بزرگ مالکی در کنار خرده مالکی متداول؛ اصلاحات ارزی دوم در دهه1340 از اقتدار سرداران و خوانین کاست و به تعداد خرده مالکان افزود و در جریان انقلاب اسلامی بخشی از اراضی بزرگ مالکان منطقه توسط هیئتهای هفت نفره بین کشاورزان بیزمین و کمزمین تقسیم گردید. لذا باز هم از میزان اراضی در اختیار بزرگ مالکان منطقه کاسته شده و به تعداد خرده مالکان منطقه و رواج سهم بری یا اجاره کاری افزوده شد. نظام بهرهبرداری سنتی از منابع آب دشت موسوم به مِیروزبندی، که با توجه به نوسانات آبی هیرمند و سهم آب هر کشاورز، به مقدار نسق وی که با میزان تحت بهرهبرداری او منطبق بوده و به تناسب سهم آب، هر کشاورز میبایستی بنابه سنت حَشَر، مشارکت در لایروبی کانالها داشت (هر مِیآب، معادل نصف شبانهروز یا مساوی با 12 ساعت آب) بواسطه خشکسالیهای اخیر مضمحل شده است. امروزه نظام آبیاری سنتی براساس حقابه بری است و نوبت بندی زارعین براساس موقعیت زمین و سهم آب با آبیاران و سرآبیاران صورت میگیرد. ذکر آنچه رفت واقعیتهای فضایی و تفوق جنبههای اجتماعی اقتصادی و فرهنگی طرح موردنظر میباشد. بطور سنتی عکسالعمل متعارف در برابر اینچنین، بستر «خرده دهقانی» تولید در منطقه طرح؛ روی آوردن به اشکال تعاونی و صورتبندی اصلاح شده انواع آن میباشد بهگونهای که از 17 شرکت تعاونی تولید پیشبینی شده برای طرح؛ فرآیند ثبت 13 شرکت به اتمام رسیده، کدثبت و شناسه ملی دریافت نمودهاند. از 4 شرکت باقیمانده نیز، مجمع عمومی شرکتهای زهک 3، هیرمند3 برگزار گردیده و اسناد آن برای ارسال به ثبت در حال آمادهسازی است. حتی هیرمند 2 نیز برای برگزاری مجمع در دست اقدام بوده اما بهدلیل شیوع کرونا صدور مجوز از سوی مقامات استانی متوقف شده است. برگزاری مجمع زابل 2 و نیمروز 3 بهدلیل نواقص اطلاعات پایه اجتماعی عدم تعیین حقآبهها و عدم تکمیل دفترچه گروههای هم آب (جداول تعیین سهم آب و دفترچههای گروههای هم آب) در حال حاضر امکانپذیر نیست. اگرچه نهایی نشدن وضعیت استقرار تعدادی از تعاونیهای تولید روستایی در ساختمانهای اداری، توان مالی قلیل و فقر بهرهبرداران ذینفع برای تأمین منابع مالی و افزایش سرمایه اولیه، درجه پایین مکانیزاسیون زراعی، دانش فنی پایین بهرهبرداران در بهرهبرداری از سیستمهای آبیاری؛ و عدم تجهیزات اداری مناسب معضلاتی بوجود آورده؛ با اینحال ایجاد یک اتحادیه تعاونی تولید روستایی منطقهای هم در دستور کار قرار دارد. اما نکته مهمدر سیاستگزاری آن است که باید بتوان با عنایت به شرایط اجتماعی، فرهنگی و عوامل فنی در برخی نواحی عمرانی، به دنبال تکوین نظامهای بهرهبرداری دیگری جدای از الگوی ناکارآمد فعلی تعاونیهای تولید هم بود. مثلاً، بخشی از اراضی (هیرمند 1) مستعد تشکیل شرکت سهامی زراعی و پهنههایی نیز در (نیمروز و هامون) واجد استعداد تأسیس کشت و صنعت خصوصی و جذب سرمایهگذار میباشند. تاکنون نهایی نشدن دفترچههای گروه هم آب بعنوان رکن ایجاد الگوی نظام بهرهبرداری در (زابل 2 و نیمروز 3) و تعارض عینی بهرهبرداران به برخی بلوکبندیهای نادرست اجتماعی در بعضی نواحی عمرانی طرح، و اختلافات جانمایی تعدادی از حوضچههای 5 هکتاری، عدم قبول بهرهبرداران به میزان حقابه و تجمیع، وجود نواقص در اجرای بعضی از تعهدات پیمانکاری، وضعیت اجرای کمی و کیفی تعدادی از حوضچهها، ضعف مدیریتی در امکان تحویل آب به حقابه گیران در حوضچههای 5 هکتاری، نارساییها در تسطیح بعضی اراضی محل اجرای طرح، و عدم بازسازی و لایروبی انهار تخریب شده در کنار مسایل قومی احتماعی به بغرنجیها و پیچیدگیهای طرح افزوده است. در حال حاضر از تجمیع بهرهبرداران، 2060 گروه هم آب در 16 ناحیه عمرانی تشکیل شده (حداقل مساحت اراضی 20 هکتار و حداکثر 120 هکتار)، دفترچه 1736 گروه هم آب تهیه شده، حدود 3292 حوضچه 5 هکتاری تحویل موقت شده و از این تعداد 972 حوضچه تحویل نظامهای بهرهبرداری دشت سیستان گردیده و تعداد 302 آبیار و 29 نفر سرآبیار انتخاب شدهاند، تدقیق و بروزرسانی نقشههای کاداستر در سطح 170000 هکتار از اراضی طرح، تهیه و تدوین نظامنامه سهم آب در 724 روستا، تهیه صورتجلسه تعیین محل حوضچه تحویل آب در 1923 گروه هم آب، و اسناد فنی تجمیع اراضی در 1887 گروه هم آب، صورت گرفته و مقرر شده تا به میزان 8700 مترمکعب متوسط آب تخصیصی به هر هکتار باشد. اما در مقام عمل این گروهها با یکدیگر همراهی و وفاق کامل نداشته و ریسک محتمل تعارض بر سر آب و زمین وجود دارد. ابهامات عدیده در چگونگی تأمین مالی هزینههای نگهداری شبکه انتقال پس از بهرهبرداری و نحوه دریافت آب بهاء از کشاورزانی که تاکنون آببها پرداخت نکردهاند، وجود دارد که نیازمند جلسات مستمر توجیهی است، تردیدها به میزان وفاداری و پذیرش بهرهبرداران به الگوی کشت اقتصادی و سودده، نحوه مدیریت ابنیه و مثتحدثات بعد از افتتاح، نگرانیهای ساز و کار تعمیر و نگهداری بدلیل فقدان جاده دسترسی به لولهها، مقاومت پایین و ریسک حفاظت لولهها در مقابل خوردگی در شرایط سخت محیطی، مدیریت پایدار خاک، سرنوشت حقآبههای عرفی، بازسازی اعتماد بین بهرهبرداران و مجریان طرح از طریق ساز و کارتشکیل «صندوق توسعه حمایت از طرح» بهعنوان نهاد مالی پشتیبان و عضویت شرکتهای تعاونی تولید روستایی در نهاد مالی تازه تأسیس؛ حتی تشکیل «سازمان بهرهبرداری طرح» با مشارکت اتحادیهها و شرکتهای تعاونی تولید دشت سیستان؛ همگی از جمله حلقههای مفقودهایاند؛ که پیگری شان تنها در بطن یک نظام بهرهبرداری مطلوب دارای زنجیرههای پسین و پیشین مستحکم و در نظر گرفتن سرمایه در گردش مکفی، اشتغال مکمل در کنار کار کشاورزی و معیشت مطمئن امکانپذیر است. طرفه اینکه تدوین و عملیاتی نمودن بستههای جامع آموزشی ترویجی مهارتی گروههای هدف؛ ناظر بر ظرفیتسازی، پایداری، افزایش تابآوری، توانمندسازی و آموزش بهرهبرداران به شدت موردنیاز بوده و سرفصلهای آموزشی شامل برنامهریزی تحویل و توزیع آب، آشنایی با سیستمهای ابیاری، شیرآلات و تأسیسات نصب شده، درکنار آموزش مدیران عامل شرکتهای تعاونی تولید، ارکان شرکتها شامل اعضای هیئت مدیره، بازرسان،کارشناسان فنی شرکتهای تعاونی، آبیاران، سرآبیاران و نمایندگان گروههای هم آب از امهات یک نظام جامع آموزشی-ترویجی و ضامن موفقیت طرح میباشد. بازسازی اعتماد درباب چگونگی برنامهریزی الگوی کشت و برنامهای برای افزایش کارایی و بهرهوری در مراحل کاشت، داشت و برداشت نیاز به بازبینی دارد در نظر داشته باشیم که ارایه الگوی کشت به جامعه بهرهبرداران، منحصراً پدیدهای فنی نبوده بلکه پدیدهای چند بعدی از منظر اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی تلقی میشود. پذیرش نظام بهرهبرداری جدید نیاز به ساختار منسجم، تأمین مالی متعین، دیالوگ انتقادی و سازنده، ارتقای مشروعیت، مقبولیت بازاری و بستر مناسب عقلانیت ارتباطی با بهرهبرداران دارد. از این روی، پایداری و مطلوبیت نظامهای تولیدی را باید در پرتو زنجیرههای پیشا و پسا تولید، تحلیل معیشت جایگزین، بازارکار، اشتغال و پایداری سکونتگاههای روستایی مستقر در طرح ارزیابی نمود. پیشبرد طرح به حل تعارضات ذهنی-عینی و پاسخگویی به ابهامات ساختاری و اندیشیدن به راهحلهای اقناعی برای جامعه کشاورزان منطقه طرح نیاز دارد. براساس مقولات مشروحه فوق، طرح مزبور برای موفقیت نیاز به بایستههایی دارد که شایسته است تا در قالب ارایه یک الگوی کشت پایدار، نهادسازی و برنامه جامع پشتیبان مالی بصورت مدولار براساس تکنیکهای تسهیلگری- اقناعی و تورهای حمایتی-تشویقی به جامعه محلی بهرهبردار دشت سیستان عرضه گردد.
یادداشتی از: دکتر حسین شیرزاد، کارشناس توسعه کشاورزی
ثبت دیدگاه