حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

افزونه جلالی را نصب کنید. 11 شوال 1445 Friday, 19 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 4524 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 3 تعداد دیدگاهها : 0×
تداوم تاریخی کشاورزی در بطن پارادایم فوردیسم
13 اسفند 1401 - 10:56
شناسه : 15962
4
دگردیسی تولید و تجارت مواد غذایی از دهه 1950 اهمیت فزاینده‌ای در بحث‌های اقتصادی و اجتماعی پیدا کرده است، این امر بویژه از زمانی که کشورهای اروپایی و ایالات متحده نگران سیاست‌هایی برای تشویق کشاورزی و توسعه دامداری‌ها بودند، شدت گرفت.
ارسال توسط : نویسنده : دکتر حسین شیرزاد، تحلیل‌گر ودکترای توسعه کشاورزی
پ
پ

“لایحه مزرعه” در ایالات متحده، نظام یارانه‌های هوشمند کشاورزی و سیاست مشترک کشاورزی (CAP) در اتحادیه اروپا برای اطمینان از دسترسی مردم به مواد غذایی اصلی ایجاد شد، و شبح کمبود را در طول دوره‌های جنگ‌های بزرگ و بحران دهه 1930در جهان از بین برد. کشاورزی با استفاده از بسته‌های فناوری جدید، مکانیزاسیون کشاورزی، کودهای شیمیایی، سموم دفع آفات کارآمد و بذرهای اصلاح شده، دوره‌ای تاریخی از تولید و افزایش بهره‌وری را پشت سر گذاشت. رخداد “انقلاب سبز” تأثیر عمیقی بر عرضه غذاهای تازه و صنعتی در سراسر جهان داشت. این به نشانه ورود انسان به دوره فوردیست در کشاورزی و دامداری بود که با استانداردسازی فرآیندها و عرضه محصولات در مقیاس بزرگ کالاهای غذایی مشخص می‌شد. فوردیسم، به رسوخ مدرتیته و مرحله خاصی از توسعه اقتصادی در قرن بیستم اطلاق شد و اصطلاحی است که به طور گسترده برای توصیف سیستم تولید انبوه و به عنوان یک شیوه تنظیم‌گری که در اوایل قرن بیستم توسط “شرکت فورد” بکار گرفته شد و حتی شیوه معمول رشد اقتصادی پس از جنگ و نظم سیاسی و اجتماعی مرتبط با آن در سرمایه‌داری پیشرفته تلقی می‌شود. مفهوم فوردیسم به عنوان یک رژیم انباشت (یا رشد) ملی، شامل یک چرخه ارزش آفرین از تولید انبوه و مصرف انبوه،  راهی منسجم برای درک کشاورزی پس از جنگ و پیوندهای اقتصادی گسترده تر آن نیز ارائه می‌کند. ادغام مؤثر کشاورزی در اقتصاد فوردیستی بخش عمده‌ای از راه حل‌های سیاسی برای بحران تولید بیش از حد دهه‌های 1920 و 1930، به ویژه در پاسخ به رکود بزرگ1929 ، بود. دوره 1910 تا 1920 که اغلب به عنوان “عصر طلایی کشاورزی ایالات متحده” نامیده می‌شود، نشان‌دهنده یک دهه رونق کشاورزی است. در این بازه زمانی کشاورزی با ارائه بازارهای قابل توجهی برای کالاهای بادوام مصرفی و نهاده‌های کشاورزی جدید، نقشی محوری در توسعه فوردیستی ایفا می‌کرد. چنانکه خروجی کشاورزی برای صنایع نوظهور پردازش مواد غذایی و جذب سرریز نیروی کار مازاد برای بخش صنعتی و  مجموعه‌ای از نوآوری‌های فنی بین سال‌های 1910 و 1930 ماحصل آن تکاپو بود که کشاورزی را متحول کرد و مصرف روستایی نهاده‌های فنی در تولید را رشد داد. فوردیسم، با عقلانی‌سازی افراطی تولید و مصرف از طریق ابزارهای فرهنگی و سیاسی، منطق تولید مواد غذایی را تغییر داد و از آن زمان، جهان شروع به اتخاذ دیدگاه “وبری” از عقلانی‌سازی در پروسه تولید نمود که در کشاورزی و غذا نیز از طریق دگرگونی پارادایم تولید و مصرف به سمت انبوه‌سازی کاربرد داشت، این اتفاق، حتی فرآیند کالایی شدن غذا را در سراسر جهان تغییر داد. طرفه اینکه این منطق جدید بر درک نظام جهانی از نظام‌های ارضی کشاورزی نیز تأثیر گذاشت. چنانکه با تحت تأثیر قرار دادن پدیده‌های فضایی مناطق روستایی، الگوی تولیدات کشاورزی و مصرف مواد غذایی، منجر به کاهش تنوع محصول و تقلیل تأثیر عوامل محلی بر کشت محصولات شد. اثرات انبوه سازی و استانداردسازی مبتنی بر تلاش برای به حداقل رساندن تفاوت بین محصولات است تا بتوان آ‌‌ن‌ها را در مقیاس جهانی تجاری کرد. لذا با به حداقل رساندن تفاوت بین محصولات در سطح جهانی، تغییراتی نیز در سیستم‌های کشاورزی برای پاسخگویی به تقاضای تولیدی رخ داد. در نتیجه با توجه به منطق جدید تولید مبنی بر همگن‌سازی حداکثری؛ اهمیت اصل تنوع زیستی در جهان که تفاوت در تولید بوجود می‌آورد، از دست رفت. بنابراین، اشکال تولید به بذور اصلاح شده در سیستم کشاورزی کاهش یافته، مکانیزاسیون غالب شد و تفاوت‌ها در فرهنگ تولید زراعی کاهش یافت. در ادبیات جهانی، فوردیسم در کشاورزی به عنوان یک الگوی صنعتی، شامل تولید انبوه محصولات استاندارد شده در خط مونتاژ متحرک با استفاده از ماشین آلات اختصاصی و نیروی کار نیمه ماهر تعریف شده است که از دهه 1960 تا 1990 ادامه یافت، زمانی که مصرف‌کنندگان اروپایی، آمریکایی و ژاپنی برای ویژگی‌های غذایی، از تولید گرفته تا عوامل غذایی و طعم، خواستار تنوع بیشتری شدند. تا آنجا که والاترین نوع مصرف، غذاهای ارگانیک یا مواد غذایی تولید شده بدون استفاده از کودها و آفت‌کش‌ها، آنتی بیوتیک‌ها و محرک‌های رشد بود. جریان محوری دیگر در بازار مواد غذایی تأکید بر تجارت منصفانه غذاهای بومی -محلی روستایی بود که به تولیدات کشاورزان خانوادگی و صنعتگران روستایی اهمیت می‌داد و از دستمزدهای منصفانه برای این کشاورزان خرده پا حمایت می‌کرد. این محصولات بومی و خانگی روستایی با قیمت‌های بالاتری نسبت به نمونه‌های معمولی و در فروشگاه‌های خاص معامله می‌شدند اما جریان اصلی نبودند. سال‌ها بعد، به تدریج این بخش کوچک روستایی از بازار کشاورزی در کشورهای توسعه‌یافته به‌طور قابل‌توجهی در حال افزایش گشتند و موجب تشویق به گسترش عرضه جهانی محصولات ارگانیک شدند، زیرا بر اساس نگرانی‌های مصرف‌کنندگان در مورد شرایط مناسب تولید، عاری‌بودن از سموم شیمیایی، سالم بودن محصول، حفظ محیط زیست، کاهش استفاده از مواد شیمیایی و سایر جنبه‌ها اشتهار داشتند. با این حال، این محصولات نیز برای تجارت نیاز به “گواهینامه” دارند، زیرا مصرف‌کنندگان نمی‌توانند یک محصول ارگانیک یا غذای بومی سالم را از یک محصول معمولی متمایز کنند. بنابراین، شرکت‌های گواهی‌دهنده اطمینان حاصل می‌کنند که تولید پس از تجزیه و تحلیل فرآیند و بازدیدهای برنامه‌ریزی‌شده، از رویه‌های مورد نیاز هر برچسب پیروی می‌کند. اما در بین تحولات جریان اصلی تولید کشاورزی منبعث از آموزه های فوردیستی، جهانی‌شدن فرآیندی را آغاز کرد که فوردیسم را بهبود بخشید و فوردیسم به ادغام حداکثری کشاورزان در مدارهای وسیع‌تری از زنجیره ارزش سرمایه‌داری در دو سوی بردار” تولیدکننده و مصرف‌کننده” با ترویج مصرف انبوه مواد غذایی و (صنعتی‌سازی، شهرنشینی، استانداردسازی، تمرکز و غیره) کمک کرد. شرکت‌های چند ملیتی کشاورزی و مواد غذایی منجر به تخصصی شدن بیشتر تولیدات کشاورزی در مناطق مختلف جهان شدند. این فرآیند منجر به کشمکش بین سیستم‌های کشاورزی-غذایی محلی و جهانی شد و مالکان خرد و جوامع را به سمت شکل‌گیری جایگاه‌های جدیدی سوق داد. سیاست نوسازی کشاورزی خانوادگی با مدل‌های متنوع کشاورزی-غذایی، که تحت سلطه مدل کشاورزی-صنعتی تحت نظارت دولتی بود، در دستور کار قرار گرفت و جهت‌گیری سیاست‌های نوسازی کشاورزی ملی، دنبال شد. در واقع، روند جهانی شدن نتیجه بلوغ سرمایه‌داری مدرن در آن روزگار بود که اهداف “مونیستی” استانداردسازی و همگن‌سازی را در هسته خود داشت. بنابراین، جریان کالایی محصولات کشاورزی-غذایی که در نظام سرمایه‌داری حاکم بود، کالاهایی  به شمار می‌رفتند که فقط در سیستم‌های کشاورزی با پیچیدگی پایین امکان مبادله حداکثری را فراهم می‌آورد. از این روی، نهادینه‌کردن مناسبات خاصی از کشاورزی مدرن در کشورهای صنعتی در دوره فوردیست، به بخش کشاورزی این کشورها کمک کرد تا بر اساس اتکا بر پارادایم فناوری مبتنی بر (انقلاب سبز) از نظر تولید و بهره‌وری رشد بی‌سابقه‌ای را تجربه کنند و تردیدی نبود که برای افزایش بهره‌وری، تخصصی‌شدن کارها و تشدید بهره‌برداری از منابع آبی-خاکی و کودورزی حداکثری لازم بود. طرفه اینکه کشاورزی توسط سیاست‌های ملی کشاورزی توسط دولت‌ها نیز حمایت می‌شد و دولت‌ها با مداخله‌گری بهنگام خویش به ادغام تدریجی بازارها و پیوند هرچه بیشتر شرکت‌های پردازشگر تبدیلی اعم از خصوصی یا تعاونی که محصولات خود را از کشاورزان تهیه و خرید می‌کردند، کمک می‌نمودند. از سوی دیگر، در بخش کشاورزی، جهانی شدن از طریق فوردیسم منجر به تسریع در عقلانیت تولید، کاهش پیچیدگی سیستم کشاورزی و تولید انبوه کالای اساسی شد که بعداً با اقتباس و بهینه‌سازی فرآیندهای تولید این پارادایم منجر به انبوه‌سازی و استانداردسازی کالاهای مصرفی کشاورزی بواسطه تدوین پروتکل‌ها و آیین نامه‌های جهان شمول گردید. در این خصوص کمونیست ایتالیایی “آنتونیوگرامشی” استدلال می‌کند که ثبات و حفظ چنین سیستم تولیدی جزء جدایی ناپذیر هژمونی عملکرد و نفوذ دولت است. بنابراین، تحت این تفسیر از سیستم، دولت در راستای استانداردسازی و همگن‌سازی محصولات کشاورزی و غذایی و در عین حال حفظ جایگاه نخبگان کشاورزی از طریق تئوری “نشر نوآوری‌ها” اقدام می‌کند. بنابراین، دولت فرآیندهای جهانی شدن انبوه سازی، استانداردسازی و دگرگونی بخش مواد غذایی را از طریق معادله تولید همگن کشاورزی برای تولید انبوه صنعت غذا حفظ می‌کند. نظرات گرامشی الهام بخش تحقیقاتی در مورد فوردیسم پس از جنگ و بحران آن شد. در این برهه زمانی، ویژگی‌های کلی فوردیسم نه تنها با (تخصصی‌نمودن تولید، تشدید بهره‌برداری از منابع پایه و ساده‌سازی کار، ایجاد هنجارها و استانداردهای تولید محصول، وابستگی به شرکت‌های کشاورزی و صنعتی) همراه بود، بلکه با همزیستی و ماندگاری مزارع خانوادگی در کنار ظهور یک کشاورزی حرفه‌ای-صنعتی و سازمان‌یافته مشخص می‌شد. رژیم غذایی دوره فوردیست به مثابه نظامی “تجاری-صنعتی” تحت نظارت دولت و از طریق بازارهای بین‌المللی که توسط دولت‌ها هدایت می‌شدند، اداره میشود و از بطن این نظام ” موافقتنامه گات” آفریده شد. برخی از اندیشمندان کشاورزی معتقدند که ضرورت ارضای گرسنگی جمعیت انبوه شهری در پی صنعتی‌شدن، منجر به استانداردسازی محصولات کشاورزی و همگن‌سازی مواد غذایی شد اما در پی این پدیده در طول سال‌ها غذا هویت و اهمیت فرهنگی خود را از دست داد. چنانکه بعدها، در اوایل قرن بیستم، بهبود این فرآیند پایه‌ای در “تیلوریسم” نمود پیدا کرد که بر تولید غذا تأثیر گذاشت و منجر به فوردیسم در بازار مواد غذایی کشاورزی شد.

در نهایت، مطابق آن چه گفته شد، سیستم کشاورزی-غذایی آمریکای شمالی، سپس اروپایی‌ها و پیکربندی قاره‌ای آن، تحت سلطه مدل صنعتی فوردیست بوده است، و ما در این یادداشت سعی نمودیم تا تکامل آن را بر اساس تداوم آن مدل به بهترین نحو ممکن در جغرافیای تاریخی با اشاره به برخی رویدادها بیان نماییم. البته بحران “نظام فوردیست در کشاورزی” و یکپارچه‌شدن تدریجی بحران‌ها و چالش‌های زیست محیطی  ناشی از پارادایم فوردیستی؛ قبل از  دهه 1970 مشهود و بناگزیر در حال نمایان شدن بود . اما در ابتدا با بحران بازار، تولید بیش از حد، اعتراضات “صنفی-سیاسی”، چتر حمایتی و بغرنجی‌های بیمه برای کارگران کشاورزی، مسایل اجتماعی جدید در مورد طبیعت و قضایای زیست محیطی و ظهور سیستم‌های کشاورزی جایگزین (مثلاً کشاورزی ارگانیک) و بارقه‌های اولین اصلاحات با پیدایش “مکتب بوم شناسی سیاسی” خود را نشان داد. ظهور مسائل جدیدی در فرآیندهای اقتصاد سیاسی زراعی، پیدایش شرکت‌های بزرگ غلات، ساخت کیفیت‌های جدیدی از محصولات غذایی، تکامل روابط کار در خانوارهای کشاورزی؛ پیچیدگی رو به رشد سیاست‌های کشاورزی؛گره‌خوردن روابط کشاورزی با توسعه منطقه‌ای و مسائل زیست محیطی؛ و غیره با تأکید بر وجود همزیستی گونه‌های متنوع کشاورزی، اشکال رقابت و سازماندهی بازار، اختلاف نظر در نحوه حمایت عمومی از کشاورزی، روند بحران‌ها را به تصویر کشید. چندین دهه پس از ظهور بحران فوردیسم در اواسط دهه 1970، بحث‌ها در مورد اینکه آیا نظم پایدار “پسا فوردیستی” ظهور کرده است یا خیر؟ و آیا در واقع، ثبات فوردیستی نقطه عطفی سیستم در سرمایه‌داری بی‌نظم و بحران‌زا (تناقضات ذاتی سرمایه‌داری ) است یا خیر؟ گفتگوهای گسترده و داغی جریان دارد. چنین موضوعات و بحث‌هایی در دهه 1980 و اوایل دهه 1990 در اوج خود بودند، اما اهمیت آن‌ها بیش از گزاره‌های تاریخی تکامل کشاورزی صنعتی است، زیرا بیشتر محتوای آن‌ها در بحث‌های معاصر پست مدرنیته و پسابوروکراسی و گسترش دانش آگاهانه، مجازی، شبکه‌ای و شبکه‌های مبتنی بر انعطاف‌پذیری، ادامه یافته است. در ادامه در مورد تغییر از “فوردیسم به پسا فوردیسم در کشاورزی” و جهت‌گیری شدیداً (نئو)فوردیستی  از دهه اول هزاره سوم به مثابه یک رژیم انباشت و شیوه تنظیم‌گری جدید در آینده بیشتر خواهیم نوشت.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.