ما با گره زدن تقدیر بشریت به سرنوشت سیاره، مفهوم جدیدی تحت اصطلاح (Anthropocene) وارد فرهنگ لغت نمودهایم که گفتگوهای بین رشتهای شدیدی را در زمینههای علمی مختلف مانند علم سیستمهای پیچیده، زمینشناسی، تاریخ، فلسفه، اقتصاد و جامعهشناسی به خود جلب کرده است. درک آنتروپوسن- هم بهعنوان مجموعهای از پدیدههای فیزیولوژیکی و هم بهعنوان بحران وجودی در ذات مدرنیته- مستلزم ادراک محیطی دگرگونیهای تغییردهنده زمین در غذا و کشاورزی است. سیستمهای کشاورزی-غذایی نهتنها هسته اصلی روندهای هشداردهنده زیست محیطی هستند بلکه فرصتهایی را برای درگیر شدن مستقیم با چالشهای مهم زمین در آینده، با مفهوم آنتروپوسن ارائه میدهند.
ترمینولوژی آنتروپوسن، در آغاز هزاره، برای توصیف تأثیر عمیق و شتابان انسان بر محیط زیست جهانی ابداع شد. پدیدههایی نظیر افزایش دمای جهانی، ذوب شدن یخچالها، ذوب شدن یخهای دائمی، اقیانوسهای اسیدی شده و از دست دادن غیرقابل برگشت گونهها از جمله نمونههایی هستند که برای نشان دادن تغییرات چشمگیر در بیوسفر زمین ناشی از تمدن صنعتی مدرن استفاده میشوند. برخلاف هولوسن در 12000 سال گذشته که ثبات نسبی آب و هوا برقرار بود- آنتروپوسن بهعنوان یک دوره خطرناک و غیرقابل پیشبینی توصیف شده است که در آن روشهای زندگی با سوخت فسیلی، سیستمهای پشتیبانی از حیات سیارهای را که جوامع بشری به آن وابسته هستند تضعیف میکنند و به مرحله جدیدی در تاریخ سیارهای اشاره دارد.
در اینجا ضروری است که مروری هر چند اجمالی بر دورههای زمینشناسی داشته باشیم. اصولاً، تاریخ زمین برای تحلیلهای عمیقتر به دورههای زمینشناسی تقسیم شده است. آخرین دوره “عصرکواترنری” است که 2.5 میلیون سال گذشته را در بر میگیرد و تقریباً مربوط به زمانی است که “انسان سانان” زمین را تحت سیطره خویش درآوردند. البته به نوبه خود، دورهها نیز به “زیر دورهها” تقسیم میشوند. بهعنوان مثال، دوره کواترنری به دو دوره “پلیستوسن و هولوسن” تقسیم میشود. انتقال بین دورهها یا زیر دورهها توسط رویدادهای زمینشناسی یا دیرینهشناختی عمده تعریف میشوند که “امضایی منحصربفرد” در پرونده زمینشناسی به جا میگذارند. بطور متعارف، چنین امضاهایی بهدلیل تغییرات قابل توجه در آب و هوا، جو یا موجودات زنده ایجاد میشوند. شناخته شدهترین نمونه از چنین انتقالی، رویداد فاجعه باری است که به دوره “کرتاسه” پایان داد و با انقراض دایناسورها مصادف شد. در 12000 سال گذشته، انسانها در دوره هولوسن زندگی میکردند. این یک دوره موسوم به “عصر بین یخبندان” از ثبات نسبی محیطی برخوردار بود، به شکلی که دما، شرایط جوی و چرخههای بیوژئوشیمیایی تنها نوسانات جزئی را نشان دادهاند. این ثبات به “گونه انسان” اجازه داد تا کشاورزی را توسعه داده و جوامع مستقر و تمدنی را تشکیل دهد که این فرایند در جوامع پیچیده دوران مدرن به اوج خود رسید. ثبات هولوسن به انسانها کمک کرده است تا سبک زندگی متحرکی را که از منابع طبیعی بهرهبرداری میکند، به نفع سکونتگاههای دائمی با زیرساختهای پیچیده کنار بگذارند .
جوامع مدرن به شدت به پیوندهای فیزیکی و الکترونیکی بین مناطق بزرگتر و بهویژه به جریان های کالایی، اطلاعات، جریانات مالی-پولی، جریان خدمات و حمل و نقل مواد و انرژی وابسته هستند. پایداری، کارایی، به هنگام بودن، قابلیت اطمینان و عملکرد بهینه چنین سیستمهایی به “پیشبینیپذیری شرایط محیطی” بستگی قطعی دارد. با این حال، زیرساختهای صنعتی و کشاورزی ما بهگونهای توسعه یافتهاند که تحت شرایط “ثبات خوشخیمی” که در بستر دورانی هولوسن در 12000 سال گذشته وجود داشته است، عمل کند. حال، نگرانی قابل توجه آن است که فعالیتهای انسان امروزین، شروع به تغییر بیوژئوشیمی زمین و متعاقب آن تغییرات اقلیمی شدید کرده است و این تهدید وجود دارد که نسل بشر را به عصر غیرقابل پیشبینی در تمام سیستمهای زمینی بکشاند. متخصصین مطمئن نیستند که انسان بتواند خود را آنقدر سریع با این تغییرات سازگار و تطبیق دهد. مقیاس دگرگونیها و سرعت تغییرات متنوع و تکثر تحولات منجر به این پیشنهاد شده است که ما در حال حرکت در عصر جدیدی هستیم که آنتروپوسن نامیده میشود.
از منظر تاریخی، آنتروپوسن را بهعنوان لحظهای توصیف میکند که انسان پژواک صدای رفتار خود را در بحبوحه جنگ سرد، زمانی که دیدگاههای آخرالزمانی جنگ هستهای رایج بود، پیدا کرد و شنید. این مفهومی تازه از دنیای جدیدی است که از ریسکهای جهانی شده و ساخته شده توسط بشر صحبت میکند که در آن نه امنیت و نه محیط زیست را نمیتوان به روشهای سنتی تفسیر کرد. حال چه شواهدی وجود دارد که ما باید دوران کنونی را بهعنوان یک عصر زمینشناسی جدید بشناسیم؟ تغییرات کلیدی جوی، زیستی و محیطی که قبلاً رخ داده است، چیست؟ و چه تغییراتی را میتوان در آینده انتظار داشت؟ آیا واقعاً میتوانیم غیرقابل پیشبینی را پیشبینی کنیم؟ در ادامه ادبیات اخیر در مورد شرایط ایجابی عصر آنتروپوسن، و تعاملات بین پدیدههای مختلفی که به تغییرات عمیق جهانی انجامیده را مرور میکنیم.
در ابتدا باید عنوان نمود که این ایده که فعالیتهای انسانی، قدرت تأثیرگذاری بر سیستمهای پیچیده زمین را دارند در اواخر دهه 1800 توسط زمینشناسی بنام ” آنتونیو استوپانی”، که اصطلاح «عصر آنتروپوزوئیک» را برای برجسته کردن این دستاورد ابداع کرد، به رسمیت شناخته شد. اصطلاح “آنتروپوسن” اولینبار توسط “یوجین استورمر” استفاده شد و متعاقباً توسط شیمیدان جو زمین و برنده جایزه نوبل “پل کراتزن” (Crutzen) از سال 2002 بکارگرفته شد. کروتزن آغاز آنتروپوسن را اواخر قرن هجدهم میداند، زمانی که غلظت دیاکسیدکربن و متان در اتمسفر بصورت چشمگیری شروع به افزایش کرد. سایر نویسندگان پیشنهاد کردهاند که زمان آنتروپوسن را میتوان به 8000 سال پیش، که اولین پاکسازی جنگلها و آغاز کشاورزی توسط انسان هدایت میشد، ربط داد. با این حال، مطلع تاریخ قرن هجدهم مصالحه معقولی به نظر میرسد، زیرا این تاریخ مصادف با اختراع ماشین بخار و انقلاب صنعتی است و با افزایش انتشار کربن توسط انسان مطابقت دارد چون نشانگرهای بیوتیک و ژئوشیمیایی آنتروپوسن را باید در دستکاری انسان بر محیط طبیعی خویش جستجو کرد.
طی دو قرن گذشته انسانها تأثیر قابل توجهی بر چرخه جهانی کربن داشتهاند. انتشار دیاکسیدکربن در جو غلظت آن را به سطحی بالاتر از هر زمان دیگری در 800000 سال گذشته رسانده است حدود 30 سال پیش براساس همبستگیهای شناخته شده بین میانگین دمای جهانی و غلظت دیاکسیدکربن در اتمسفر، مفروضاتی مبنیبر گرم شدن زمین وجود داشت. اما اکنون با وجود مخالفتهای سیاسی ناشی از ظهور جنونآمیز “ترامپیسم” و تلاشهای بدبینان آب و هوا، این نتیجه اکنون رخدادی قطعی است. تغییرات آب و هوایی این پتانسیل را دارد که بر هر جنبهای از اقتصاد و جامعه ما تأثیر بگذارد. در سرتاسر جهان، رویدادهای شدید آب و هوایی مانند طوفانها، موجهای گرمایی و خشکسالی در دهههای آینده شدت و فراوانی بیشتری خواهند داشت، رویدادهای مرتبط با آب و هوا در مقایسه با سایر فجایع، تلفات بیشتری را بههمراه داشته و پیامدهای جدی برای سلامت انسان دارند. علاوهبر تلفات مستقیم انسانی، آب و هوای شدید باعث اختلال یا تخریب زیرساختها میشود. بهعنوان مثال، در اکتبر 2012، طوفان سندی منجر به لغو تقریباً 20000 پرواز خطوط هوایی و بسته شدن خدمات اتوبوس، ریلی و کشتی شد کل خسارات ناشی از سندی بین 30 تا 50 میلیارد دلار برآورد شد اینک در سطح جهانی، خسارات اقتصادی ناشی از رویدادهای شدید آب و هوایی به سرعت در حال افزایش است لذا، تصمیمگیری استراتژیک توسط کسبوکارها باید نیاز به انطباق سازمانی در مواجهه با این جو به سرعت در حال تغییر را پیشبینی کرده و شامل شود. اما پیشبینی تأثیرات تغییرات آب و هوایی دشوار است زیرا تأثیرات احتمالی در مکانها یا مناطق مختلف دارای جهت و اثرات یکنواخت نیستند. بهعنوان مثال، آب و هوا در شمال غربی اروپا به تأثیر رانشی گرم اقیانوس اطلس شمالی بستگی دارد. از قضا، تغییرات در این “گردش ترموهالین” ناشی از تغییر در الگوهای بارندگی میتواند، دما را تا 10 درجه سانتیگراد در سراسر شمال غربی اروپا کاهش دهد حتی چنین تغییراتی ممکن است برگشتناپذیر باشد. جهان در دهه گذشته شاهد افزایش فراوانی و شدت امواج گرما و خشکسالی بوده است که هر دو پیامدهای جدی برای تولید غذا، سلامت انسان و زیرساختها داشتند. همچنین در آینده افزایش قابلتوجهی در فراوانی طوفانهای شدید استوایی و آسیبهای ناشی از آن به شهرها و سکونتگاههای ساحلی وجود خواهد داشت. انتظار میرود طوفانهای دسته 4 و 5 تا پایان قرن دو برابر شوند. همچنین شواهد خوبی وجود دارد مبنیبر اینکه فراوانی سیلهای بزرگ بهطور قابلتوجهی در طول 100 سال گذشته افزایش یافته است. چنین سیلهایی به سکونتگاهها آسیب میرسانند، کشاورزی را تحت تأثیر قرار میدهند و باعث گسترش بیماریهای منتقله از آب میشوند.
افزایش دمای جهانی منجر به افزایش متناسب با آن در سطح دریاها میشود که بهدلیل انبساط حرارتی اقیانوسها و ذوب شدن میادین یخی است. نرخهای افزایش سطح دریا در حال حاضر 3.4 میلیمتر در سال با برآورد کلی بین 0.5 و 1.4 متر تا سال 2100 است. تأثیرات این پدیده بر محیط زیست انسان شامل طغیان مناطق کم ارتفاع و از دست دادن جزایر مسکونی با ارتفاع کم خواهد بود. اگرچه چنین اثراتی محدود به مناطق ساحلی است، اما اینها اغلب اکوسیستمهای بسیار پراهمیتی هستند که در نتیجه تراکم جمعیت بالایی دارند. شهرهای پرجمعیت مانند توکیو، شانگهای و بانکوک مشکل اضافی فرونشست زمین را نشان میدهند که اثرات افزایش سطح دریا را تشدید میکند. برآوردها حاکی از آن است که حدود 10 تا 50 میلیون نفر تنها در منطقه جنوب شرقی آسیا بهدلیل افزایش سطح دریا ناچار به مهاجرت خواهند شد. بسیاری از مناطقی که بیشتر در معرض خطر هستند، ظرفیت ذاتاً پایینی برای سازگاری با افزایش سطح دریا دارند و بیشترین تأثیرات بهطور نامتناسبی بر کسانی که کمترین مسئولیت را در بروز رخداد تغییرات آب و هوایی دارند اتفاق میافتد. در سرتاسر جهان، جمعیت در مناطق خطرخیز برای طوفانهای شدید تا سال 2050 به 400 تا 600 میلیون نفر میرسد. سایر اثرات قابل توجه افزایش سطح دریاها شامل از دست دادن تالابها، فرسایش و نفوذ آب شور به سیستمهای آب شیرین است. بنابراین این جریان تأثیرات ژرفی بر دیگر مرزهای سیارهای مانند تنوع زیستی، استفاده از زمین و منابع آب شیرین دارد. اثرات بیشتر تغییر اقلیم شامل افزایش فراوانی و شدت آتشسوزیها، از بینرفتن زیستگاههای کوهستانی، جابجایی مناطق تحت پوشش گیاهی و اختلال در کشاورزی است. کاهش عملکرد محصول به دلیل تغییرات آب و هوایی، با کاهش جهانی تولید گندم و ذرت به ترتیب 5.5 و 3.8 درصد، علیرغم پیشرفت در فناوری کشاورزی در 30 سال گذشته، در حال حاضر آشکار است. مدلسازیها نشان می دهد که تغییرات آب و هوایی منجر به کاهش 30 تا 80 درصدی عملکرد در تولید ذرت و سویا در ایالات متحده تا پایان قرن خواهد شد. البته پیشبینی روندهای جهانی درازمدت دشوارتر است زیرا تأثیرات از منطقهای به منطقه دیگر متفاوت است. اگرچه ممکن است تولید جهانی غذا ثابت بماند، اما کاهش عملکرد بهطور نامتناسبی بر کشورهای در حال توسعه تأثیر میگذارد و در نتیجه قیمتهای بالاتر، افزایش خطرات کمبود مواد غذایی و افزایش نابرابری در توزیع غذا را بههمراه خواهد داشت.
کشاورزی قدیمیترین مشکل پیش روی جوامع بشری است. در طول تاریخ، جوامع و نهادهای حاکم بر آنها با قحطیها، بیماریهای پاندمیک، بحرانهای غذایی و کمبود مواد غذایی دست و پنجه نرم کردهاند که جمعیتها را از بین برده و همه اشکال پیشرفت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را به خطر انداخته است. این واقعیت تلخ هنوز در بسیاری از کشورها وجود دارد. اما گذار به دوران زمینشناسی آنتروپوسن این پرسشها را به سطح افکار عمومی کشانده و ضرورت بازنگری کامل مدل کشاورزی امروزین را بر اذهان اندیشمندان تحمیل میکند. چرا که کشاورزی یکی از بزرگترین عوامل تغییر اقلیم است، اما تحت تأثیر آن نیز قرار گرفته است. بنابراین، ما با پارادوکس ظرفیت تطبیقی از یکسو و حقایق انتشار گازهای گلخانهای تولید شده توسط فعالیتهای کشاورزی که به مشکل کمک میکنند، مواجه هستیم. شوربختانه کشاورزان در خط مقدم تغییرات آب و هوایی قرار دارند. کشاورزی مدرن و کاربری زمین پس از تولید انرژی، دومین عامل اصلی انتشار گازهای گلخانهای است. اثرات کشاورزی بر اقلیم از طریق کربن، متان و N2O و سایر محرکهای مهم بهخصوص N2O یا اکسید نیتروژن حاصل از رواناب و تبخیر کود آشکار است. کشاورزان هر روز اثرات تغییرات آب و هوایی را میبینند و بهطور مستقیم با خشکی، خشکسالی، انواع فرسایش زیستی، فرونشست، سیل، تغییر الگوهای فصلی، آلودگی آفات و بیماریهای جدید، و سمی شدن و تخریب خاک سروکار دارند. همانطور که بخش کشاورزی مستقیماً بر تابآوری آب و هوا و محیط زیست تأثیر میگذارد، میتواند مستقیماً بر راهحلهای این تأثیرات نیز تأثیر بگذارد. با افزایش جمعیت انسان، فشار بیشتری برای تبدیل مناظر به زمینهای زراعی، مراتع و مناظر شهری وجود دارد.
گسترش کشاورزی خطر تضعیف پایداری را با تهدید تنوع زیستی و تأثیر بر چرخههای آب و هوایی و هیدرولوژیکی افزایش میدهد. تغییرات در پوشش زمین ناشی از جنگلزدایی یا شهرنشینی با آب و هوا و دما در تعامل است و در برخی موارد تغییرات آب و هوایی را بههمان میزان انتشار دیاکسیدکربن وادار میکند. تغییر کاربری زمین، پیشبینیهای آب و هوای جهانی را پیچیده میکند. حدود 12 درصد از سطح زمین در حال حاضر زیرکشت است. پیشبینی میشود که ذخایر فعلی زمین مناسب برای کشت بین سالهای 2020 و 2050 به پایان برسد. عدم قطعیت تغییرات آب و هوایی، پیشبینیپذیری و قابلیت اطمینان منابع آب را هم مورد تردید قرار میدهد. علاوهبر نقش مرکزی آب در تولید غذا، سیستمهای آبی دارای تنوع زیستی ارزشمندی هستند و خدمات ضروری اکوسیستم را ارائه میدهند. افزایش فشار برای دسترسی به آب پیامدهای اقتصادی جدی برای تولید غذا و سلامت انسان خواهد داشت. بهدلیل ماهیت فراملی رودخانهها، اقدام برای حفاظت از این منبع نیازمند توافقات بین منطقهای و بینالمللی است و به بهبودهای اساسی در بینش ما نسبت به “حکمرانی آب” نیاز دار . منابع آب شیرین رو به اتمام است. خاورمیانه و بسیاری از جمعیتها تحت تنش آبی زندگی میکنند و 80 درصد از جمعیت جهان با تهدیداتی برای امنیت آب مواجه هستند. افزایش سطح فسفر و نیتروژن در خاکها و آبها باعث اسیدی شدن خاک، اتروفیکاسیون آبراههها میشود و با رویشهای جلبکی مضر همراه است. جریان فسفر اضافی به اقیانوسها همچنین باعث بیاکسیژنی اقیانوسی میشود که با رویدادهای انقراض دسته جمعی نمایان میشود. فسفر و نیتروژن عناصر کلیدی برای رشد موجودات زنده هستند. انسانها چرخه فسفر و نیتروژن را برای بهبود بهرهوری سیستمهای کشاورزی دستکاری کردهاند.
قبل از دوران صنعتی، اکثریت قریب به اتفاق نیتروژن موجود بیولوژیکی از نیتروژن اتمسفر از طریق فعالیت باکتریها تثبیت میشد. اما با مصرف سوختهای فسیلی و در نتیجه تداوم فعالیتهای فشرده کشاورزی، اکنون انسانها نیتروژن بیشتری را به اشکال بیولوژیکی در دسترس نسبت به مقدار ثابت شده توسط تمام فرآیندهای طبیعی ترکیب میکنند. آئروسلها ذرات معلق در جو هستند. از زمان انقلاب صنعتی، غلظت ذرات معلق در هوا دو برابر شده است. شواهد قابل توجهی وجود دارد مبنیبر اینکه ذرات معلق در هوا نحوه شکلگیری بارش از ابرها را تغییر میدهند و از اینرو انتشارات انسانی ذرات معلق پتانسیل تغییر قابل توجهی در بارش و الگوهای آب و هوا دارند شبیهسازیها نشان میدهد که بارگذاری آئروسل اتمسفر زمان، شدت و وسعت بادهای موسمی جنوب آسیا را تغییر میدهد و بر بارندگی در شرق آسیا تأثیر میگذارد. بنابراین یکی از پرجمعیتترین مناطق کره زمین از بارشهای غیرقابل پیشبینی بیشترین آسیب را خواهد دید. آئروسلها همچنین ممکن است توزیع تولید منابع اولیه را در اکوسیستمهای دریایی تغییر دهند، که بسته به محتوای فلزی آئروسل، تولید را افزایش یا کاهش میدهند. حدود 80 درصد از جمعیتها در آسیا در معرض غلظتهای آئروسل هستند که فراتر از دستورالعملهای WHO است.
قرار گرفتن در معرض ذرات معلق موجود در هوای آلوده باعث بیماریهای قلبی و تنفسی می شود که بالغبر 500000 مرگ در سال میشود. هزینههای بهداشتی ترکیبی ناشی از آلودگی ذرات معلق در پکن بین 1.6 تا 3.6 میلیارد دلار در سال است که معادل بیش از 6 درصد از تولید ناخالص داخلی این شهر است. در سطح جهانی، اثرات بهداشتی و متعاقب آن هزینههای اقتصادی انتشار گازهای گلخانهای بین 120 تا 510 میلیارد دلار در سال تخمین زده میشود. آئروسلها همچنین بر سایر موجودات از جمله محصولات زراعی، جنگلها و حیوانات آبزی، عمدتاً از طریق باران اسیدی تولید شده توسط اکسیدهای نیتروژن و گوگرد تأثیر میگذارند. ظاهر اولیه لایه اوزون باعث ظهور حیات در خشکی شد، زیرا ازن در استراتوسفر تابش فرابنفش خورشید را فیلتر میکند اما استفاده انسان از کلروفلوئوروکربنها و سایر ترکیبات باعث تخریب لایه ازن شده و منجر به نازک شدن لایه اوزون در استراتوسفر قطبی شده است. این امر انسان را در معرض خطرات سلامتی قرار میدهد و اثرات منفی بر کشاورزی و اکوسیستمهای دریایی دارد.
تخریب لایه ازن همچنین علت اصلی تغییرات در الگوی گردش جو در نیمکره جنوبی است. مدلهای اقلیمی نشان میدهند که تخریب لایه اوزون منجر به افزایش قابلتوجهی در بارندگی در جنوب آمریکای جنوبی در 40 سال گذشته شده است. بنابراین، هرگونه بازیابی لایه ازن در آینده ممکن است منجر به خشک شدن این منطقه و اثرات نامطلوب متعاقب آن بر کشاورزی و اقتصاد شود. خوشبختانه به رسمیت شناختن مشکل تخریب لایه ازن منجر به یک توافق بینالمللی (پروتکل مونترال) شد و در نتیجه، هالوکربنهای تخریبکننده لایه ازن از اوج خود در سالهای 1992-1994 کاهش یافته است. صخرههای مرجانی بخش قابل توجهی از تنوع دریایی را در خود جای دادهاند. اسیدی شدن اقیانوسها اسکلتهای مرجانی را از بین میبرد و صخرهها را به سیستمهای تحت سلطه جلبکها تبدیل میکند که عواقب جدی برای صنعت ماهیگیری، گردشگری و حفاظت از ساحل بوجود خواهد آورد. تخریب زیستگاههای دریایی، از دست دادن خدمات اکوسیستم و کاهش حاصل در برداشت ماهیان، احتمالاً اثرات نامتناسبی در برخی مناطق، بهویژه مناطقی که وابستگی درآمدی بالایی به صید منابع دریایی دارند، خواهد داشت. پدیده اسیدی شدن اقیانوسها با سرعتی سریعتر از هر زمان دیگری در 300 میلیون سال گذشته رخ میدهد.
هزینههای اقتصادی اسیدی شدن اقیانوسها شامل تعدادی از اثرات بیولوژیکی میشود، از جمله کلسیمزدایی اسکلت نرمتنان، خارپوستان، جلبکهای قرمز مرجانی و مرجانهای استوایی، و اثرات بر تولید مثل پلانکتونها، نرمتنان و خارپوستان؛ بسیاری از این گروهها حاوی گونههای کیستون هستند که از دست دادن آنها برای همیشه اکوسیستمهای دریایی را تغییر میدهد. تبدیل بیومها به حالتهای نامطلوب، بهعنوان مثال جنگل به بیابان، میتواند به سرعت و بهطور غیرقابل پیشبینی در هنگام عبور از آستانه رخ دهد. بهعنوان مثال، افزایش اندک در پاکسازی جنگلهای بارانی آمازون ممکن است باعث تبدیل غیرقابل برگشت به ساوانای نیمهخشک شود. انقراض گونهها و از بین رفتن تنوع زیستی اثرات متعددی بر بشریت دارد. در حال حاضر این اتفاق نظر وجود دارد که تنوع زیستی کارایی جوامع را در فرآیندهای کلیدی اکوسیستم افزایش میدهد، ثبات عملکردهای اکوسیستم را بهبود میبخشد و جوامع متنوع، مولدتر هستند. بنابراین از دست دادن تنوع زیستی، اثرات مستقیم اقتصادی از جمله کاهش عملکرد در محصولات کشاورزی تجاری، کشت علوفه، جنگلداری و شیلات بههمراه دارد. بهرهبرداری بیش از حد از منابع طبیعی پایه، فشار بیشتری بر تنوع زیستی وارد میکند. بهعنوان مثال، از سال 1990، با وجود ارتقای فنآوریها و دو برابر شدن تلاشها، کاهش قابل توجهی در رکورد صیدهای شیلاتی وجود داشته است. انتقال بین دورههای اصلی زمینشناسی اغلب با از دست دادن گونهها مشخص میشود. هنگامی که بیش از 75 درصد از گونهها در یک دوره زمانی کوتاه زمینشناسی از بین میروند، این بهعنوان یک انقراض دسته جمعی شناخته میشود. بطورکلی، در طول 540 میلیون سال گذشته، پنج رویداد انقراض دسته جمعی از این دست رخ داده است. علل انقراضهای دسته جمعی گذشته به طرز وحشتناکی شبیه به فشارهای محیطی امروزین بودهاند و به مثابه کلیدی، برای درک اتفاقاتی نظیر اسیدی شدن اقیانوس، تغییرات آب و هوا، تغییرات در CO2 اتمسفر سطوح، از دست دادن زیستگاه، و بیاکسیژنی آبهای عمیق است که اکنون بشریت با آن مواجه است.
با در نظر گرفتن طیف وسیعی از شناسهها و نشانههای اختلالات محیطی فوق، واضح است که مقیاس جهانی، پهن دامنه، ژرف مقیاس و سریع تغییرات مربوط از اواسط قرن بیستم واضحترین سطحی است که میتوان آن را آغاز دوره آنتروپوسن دانست. اما هنوز آنتروپوسن مفهومی دردسرساز برای زمانهای آشفته است که از جهانی پیچیده، به هم پیوسته و ناپایدار صحبت میکند که با خطرات جهانی شده و ساخته شده توسط انسان مشخص شده است. اما در حال حاضر این دستکاریهای مداخلهگرایانه بشری، سیستمهای حیاتی را که تمدنهای بشری بر آن تکیه میکنند، تهدید میکند. در مقابل مفهوم امیدبخش توسعه پایدارآنتروپوسن که از اوایل دهه 1990 با همکاریهای بینالمللی هدایت مقابله با پیامدهای مخاطره آمیز زیستمحیطی را برعهده داشته است، اطمینانبخش است. با توجه به از بین رفتن جبرانناپذیر یخهای قطب شمال، انقراض گونههای انبوه گیاهی-جانوری، اقیانوسهای اسیدیشده و زمینهای کشاورزی تخریبشده، آنتروپوسن به زبان ترس و اندوه پیوند خورده است و ما را با خطرات یک محیط جهانی دگرگون شده و شکست آشکار سیستم دولتی مدرن در ارائه پاسخهای مؤثر و صلحآمیز به آن مواجه میکند. در حالی که این واژگان جدید در سالهای اخیر گردش گستردهای پیدا کرده است، اما همچنان “آنتروپوسن” یک فرمول بحثبرانگیز و مبهم است که به جهات مختلف سیاسی نیز در قطببندیهای بینالمللی اشاره میکند. طرفه اینکه گفتمان نهایی آنتروپوسن ارائه شده در این یادداشت حول محور نظام سرمایهداری جهانی و آسیب و بیعدالتی عظیم ناشی از نیاز بیوقفه آن به بسط، انباشت و استخراج نیز است. در دنیای استخراجگرای نئولیبرال، زمینهای تخریبشده، آبهای آلوده، معیشت ویرانشده هزاران روستایی و انقراض عظیم گونهها، نشانههای تاریک “اقتصاد سیاسی کربونیفر” با سوخت فسیلی است که به ثروتمندان دسترسی آزادانه به منابع و کالاها را به هزینه افراد فقیر و محیطهای آسیبپذیر میدهد. این گفتمان برای پرداختن به آسیبهای وارد شده به نوعی عدالت اجتماعی-اکولوژیکی را در تاریخ انسان بازتعریف میکند، این گفتمان خواستار سیاستهای دگرگونکنندهای است که از راهحلهای فنی و راهحلهای بازاریابی عبور کرده و به دنبال نوسازی سیاسی در بین مردم و جنبشهای اجتماعی فعال فراتر از مدارهای سرمایهداری معاصر هژمون است. توسعه ویرانگر سرمایهداری وحشی، از زمان پیدایش خود با خشونت، غصب، تخریب و تصاحب مشخص و همزاد شده است. اقتصادهای صنعتی با حفر و سوزاندن ذخایر بزرگ کربن فسیل شده، مدتهاست که به زیست کره و مردمی که در حاشیههای جهان غرب زندگی میکنند، آسیب رساندهاند. با این حال، پنج دهه گذشته جهانی شدن اقتصادی مبتنی بر نفت، روابط انسان و طبیعت را در بزرگترین مقیاس ممکن سازماندهی مجدد کرده است. رشد فوقالعاده در تولید صنعتی، بازارهای کالا، نوآوریهای تکنولوژیکی و مصرفگرایی در حال حاضر کل زمینه زیستمحیطی را برای بشریت از نو میسازد. در حقیقت، بحران اکولوژیکی جهانی باید بهعنوان یک مشکل در مکانیزم تولید درک شود. ساختن چیزها در حال حاضر نیز به معنای بازسازی اکولوژیها و بازسازی موقعیت جغرافیایی در سیاست جهانی است. دنیای نئولیبرال استخراجگرا یک چشمانداز سیاسی بسیار بیثبات، نامطمئن و پرخطر ارائه میکند که در آن سرعت و مقیاس تخریب، ظرفیت زیستکره برای بازیابی را از بین برده است. آنتروپوسن به گفتمان پساانسانگرایانه معاصر انرژی تازهای بخشیده است که با روایتهای کلان مدرنیته و اشکال سیاست جهانی که آنها را به وجود میآورند، مقابله میکند. مشابه جهان در معرض خطر، این گفتمان موازی، آنتروپوسن را بهعنوان دورانی پیچیده و غیرقابل پیشبینی توصیف میکند که در آن فرآیندهای انسانی و طبیعی عمیقاً در هم تنیده شدهاند. امروزه فعالیتهای انسانی و طبیعت چنان در هم پیچیده شدهاند که از نظر وجودی قابل تشخیص نیستند. جهان درهم تنیده گفتمانی است که از آنتروپوسن برای بیثبات کردن و بازنگری بنیادی در چارچوبهای مفهومی که زیربنای سیاست هژمون جهانی معاصر است، استفاده میکند. از طرفی، آنتروپوسن نشاندهنده تغییری از دوران پایدار هولوسن نیز است که در آن تمدنهای بشری توسعه یافته و شکوفا شدهاند. جهان در معرض انقراض صحنهای جهانی را ارائه میدهد که در آن تهدیدات و خطرات جدید زیست محیطی باعث آشفتگی اقتصادی-اجتماعی شده و به تدریج نقشه ژئوپلیتیکی جهان را تغییر میدهد. آنتروپوسین بهعنوان یک رویداد گفتمانی که بهطور فعال در بازنویسی فضا برای سیاست جهانی درگیر است، قطعاً نقش بزرگی در آینده بشر خواهد داشت.
سخن پایانی؛ در آخرین دوره، هولوسن، دورهای از ثبات نسبی محیطی بوده است که به انسان اجازه میدهد کشاورزی را توسعه دهد و سکونتگاهی ایجاد کند که در تمدن مدرن به اوج خود رسید. فعالیتهای انسانی اکنون به چنان مقیاسی رسیدهاند که تأثیرات قابلتوجهی بر منظومههای سیارهای میگذاریم، و این تأثیرات به اندازهای است که نشان میدهد ما یک عصر زمینشناسی جدید، بنام آنتروپوسن را آغاز کردهایم. نه ثبات اقلیمی و نه بیوژئوشیمیایی احتمالاً در آنتروپوسن ادامه نخواهد داشت، و سیستمهای زمینی که ما به آنها برای ایجاد محیطی قابل زندگی برای جامعه بشری تکیه میکنیم احتمالاً کمتر قابل پیشبینی خواهند بود. ثبات زیرساختهای ما، قابلیت اطمینان سیستمهای تولید ما و قابلیت زندگی روستاها و شهرهای ما، همه در آینده با عدم قطعیت بسیاری روبرو خواهند بود.
تحقیقات بیشتر در مورد جنبههای مختلف تغییرات جهانی مطمئناً به بهبود پیشبینیها در مورد زمان و میزان تغییرات کمک میکند، اما نتیجهگیری اساسی مبنیبر اینکه امواج تغییر جهانی در راه است را تغییر نخواهد داد. اکنون نیاز مبرمی به کار میان رشتهای وجود دارد، به سؤالاتی مانند تغییرات اجتماعی جهانی که باید با پاسخ به تغییرات محیطی همراه باشد، و پرداختن به پیامدهای اقتصادی واقعی یک محیط کمتر قابل پیشبینی. مفهومسازی چالشهایی که بشر زیر چتر آنتروپوسن با آن مواجه است باید به رشتههای مختلف امکان همکاری و توسعه استراتژیهایی را برای مقابله با تغییرات جهانی به شیوهای منسجم و منطقی بدهد. محققان در زمینههای مختلف باید با کشاورزان و تولیدکنندگان اصلی، سیاستمداران و دارندگان منافع تجاری، همکاری کنند. سیاستگذاران و مردم باید برای به حداقل رساندن یا کاهش خطراتی که همه بشریت در قرنهای آینده با آن مواجه است، استراتژیهایی را تدوین کنند. گذار به آنتروپوسن یک بحران زیست محیطی صرف نیست. این در واقع یک دگرگونی بزرگ و غیرقابل برگشت در سیستم زمین است که بهطور قابلتوجهی پایههای فعالیت کشاورزی و همچنین مشروعیت آن را تضعیف میکند. در این شرایط، اگر نتوانیم کشاورزی را دوباره انکشاف و بازتعریف کنیم، خطر از بین رفتن آن وجود دارد.
در روزگاری که تکنولوژی مدرن، تجارت و مصرفگرایی سیستمهای حفظ حیات سیاره را به روشهای بیسابقهای مختل میکند شرایط زمینشناسی آنتروپوسن نیازمند یک سیاست زیستی متفاوت است، سیاستی که درک کند، امنیت زیست انسان اکنون در خطر است، امروزه همهگان معترفاند که سیستمهای کشاورزی-غذایی کنونی باعث ایجاد مشکلات شدید زیستمحیطی، اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی طی دو قرن گذشته شدهاند. روشهایی که برای تولید مواد غذایی و سایر کالاهای کشاورزی بکار گرفته و به بازار عرضه و مصرف میکنیم، محرکهای اصلی تخریب محیط زیست و تغییرات آب و هوایی هستند. انسانها انواع بسیار زیادی از ترکیبات بیگانه را با حدود 80000 ماده شیمیایی موجود در بازار، سنتز و توزیع و همچنین ترکیبات سمی مختلف را استخراج و منتشر میکنند. این فعالیتها منجر به آلودگی محلی یا منطقهای با فلزات سنگین، ترکیبات آلی مصنوعی و مواد رادیواکتیو شده است. گستردگی چنین فعالیتهایی به این معنی است که نشانههای آلودگی فیزیکی و شیمیایی اکنون در مقیاس جهانی مشهود است و در سوابق زمینشناسی قابل تشخیص خواهد بود. بیثباتی سیستمهای سیارهای عواقب فاجعهباری برای بشریت داشته و با این حال، سیاستهای فعلی توسعه اجتماعی و اقتصادی اغلب در عرصهای از کوری انتخابی نسبت به بلایای سیارهای در آینده عمل میکنند. اگر بشریت میخواهد با سرعت پیشبینیشده تغییرات محیطی بهطور موفقیتآمیزی مقابله کند، تدوین استراتژیها برای سیاستگذاری و حکمرانی باید به عملکرد مخرب و بیثباتساز انسان پاسخ دهند. بعلاوه، علم تغییرات جهانی باید به زبانی دقیق، مختصر و واضح، بهگونهای که افراد غیرمتخصص نیز بتوانند آن را درک کنند، بصورت معارف عمومی منتقل شود.
ثبت دیدگاه