بیش از 2 میلیون مزرعه در چشمانداز روستایی آمریکا پراکنده است. براساس آمارهای سال 2021 وزارت کشاورزی ایالات متحده (USDA) تقریباً 2113615 مزرعه خانوادگی در ایالات متحده وجود دارد. این رقم تقریباً 96 درصد از کل مزارع کشور را تشکیل میدهد و اما آنچه میان این مزارع تفاوت ایجاد میکند تفاوتهای فروش ناخالص سالانه در میان مزارع خانوادگی براساس تقسیمبندی ذیل میباشد:
الف) مزارع با فروش ناخالص سالانه بیش از 500000 دلار: که به «مزارع خانوادگی بسیار بزرگ» معروفاند و تعداد (101265 مزرعه خانوادگی) را تشکیل میدهند.
ب) مزارع با فروش ناخالص سالانه کمتر از 500,000 دلار تا مرز 250,000 : که به مزارع خانوادگی بزرگ اشاره دارند و تعداد (86551 مزرعه خانوادگی) را تشکیل میدهند.
ج) مزارع با فروش ناخالص سالانه کمتر از 250,000 دلار: که به مزارع خانوادگی کوچک اطلاق میشود و تعداد آنها (1,925,799 مزرعه خانوادگی) میباشد.
البته این طبقهبندی براساس «فروش ناخالص سالانه مزارع» طراحی شده است حتی متکی بر سطح زیرکشت مزارع نمیباشد، زیرا اعتقاد متخصصین بر این است که سطح زیرکشت میتواند معانی مختلفی در بخشهای مختلف کشور داشته باشد. مثلاً یک هکتار زمین دیم در یک منطقه کمبارش، مانند جنوب ایالت یوتا، با یک هکتار زمین بسیار حاصلخیز آبی در منطقه پربارش «پلوس» در شرق واشنگتن قابل مقایسه نیست. اکثر مزارع ایالات متحده تحت تعریف فائو، مزارع خانوادگی هستند. حدود 86.1 درصد از مزارع، که 47.4 درصد از تولید مزرعه ایالات متحده را تشکیل میدهند، متعلق به تنها یکی از خانوادههای زمیندار آمریکایی بوده و منحصراً به شکل خانوادگی اداره میشوند و اپراتور اصلیشان یعنی همسر خانواده و فرزندان بیشترین نیروی کار مزرعه را تأمین میکنند. تقریباً 11.5 درصد دیگر از مزارع ایالات متحده، با 38.4 درصد از تولید، اگرچه متعلق به یک خانوادهاند اما بهطور گسترده به نیروی کار ارائه شده توسط کارگران قراردادی، و سایر اپراتورها متکی میباشند.
تعداد اپراتورهای مزرعه با منشاء اسپانیایی، یا لاتینی بیشتر از سیاهپوستان است و با 13 درصد افزایش به 112451 نفر در سال 2019 رسیده است. زنان 36 درصد از کل اپراتورهای کشاورزی ایالات متحده را تشکیل میدهند. 56 درصد از کل مزارع حداقل یک زن تصمیمگیرنده دارند.
براساس طبقهبندی فوق، 63 درصد از تولید مواد غذایی و الیاف آمریکا توسط مزارع خانوادگی «بسیار بزرگ و بزرگ»، 22 درصد توسط «مزارع غیر خانوادگی» و 15 درصد توسط «مزارع کوچک خانوادگی» تولید میشود و تقریباً همه آنها، کوچک و بزرگ، یارانه دولتی دریافت میکنند. ارزیابی محققان (USDA) نشان میدهد که طی 20 سال آینده، تقریباً 70 درصد از مزارع خانوادگی آمریکایی به نسل بعدی به ارث میرسد، با این وجود، بسیاری در نسل بعدی مهارتهای مناسب برای ادامه کسب و کار خانوادگی را ندارند یا علاقهای به ادامه کار کشاورزی ندارند. این بدان معناست که بسیاری از مزارع خانوادگی یا سلب مالکیت میشوند، یا به زمینهایی با کاربری غیر کشاورزی تبدیل میشوند و یا به شرکتهای خانوادگی «بسیار بزرگ» و «مزارع صنعتی با زنجیره تأمین پیوسته» که طی 30 سال گذشته مداوما در حال رشد هستند، میپیوندند. در همین حال، مزارع خانوادگی متوسط به سرعت در حال از بین رفتن هستند.
سرشماری کشاورزی سال 2017 از دست دادن 80000 مزرعه متوسط در مقایسه با آخرین سرشماری در سال 2002 خبر داد و برخی از محققان پیشبینی کردند که مزارع متوسط در دهه آینده بهطور کامل از بین خواهند رفت. این مزارع که اغلب «کشاورزی در سطح میانه» نامیده میشوند، برای رقابت در بازارهای کالایی بسیار ادغام شده به تنهایی بسیار کوچک هستند، چنانکه برای دسترسی به بازارهای محلی مستقیم بسیار بزرگ به شمار میآیند. در نظر داشته باشیم که بازارهای محلی مستقیم تنها 0.4 درصد از کل فروش محصولات کشاورزی ایالات متحده را تشکیل میدهند و عموماً توسط مزارع خرد «پوشش بازاری» داده میشوند. از نظر ارزش محصولات حدود 25 درصد از محصولات کشاورزی ایالات متحده هر ساله به بازارهای خارج از کشور صادر میشود. در سال 2018، حدود 139.6 میلیارد دلار محصولات کشاورزی آمریکا به سراسر جهان صادر شد. در سال 2022 تقریباً 6 درصد از مزارع ایالات متحده 75 درصد محصولات کشاورزی را تولید میکنند. بنابراین در ایالات متحده با دو نوع نظام بهرهبرداری یا آمیختگی دو شیوه تولید یکی «سیستم های غذایی مزرعه محور خانوادگی»، مستقیم و محلی، دیگری سیستمهای غذایی صنعتی و جهانی روبهرو هستیم. ایالتهای جنوبی و نیوانگلند بیشترین سهم را در مزارع کوچک خانوادگی دارند. ایالتهای غرب میانه و دشتهای شمالی کمترین سهم را دارند. برعکس، سهم مزارع متوسط و بزرگ در ایالات غرب میانه و دشتهای شمالی بالاترین است. میزان تخصصی بودن مزارع در آمریکا براساس اندازه مزرعه متفاوت است. اکثریت مزارع حدود (57 درصد) مزارع کوچک خانوادگی در گاوداری تخصص دارند و حدود (34 درصد) از مزارع در تولید یونجه و حدود (23 درصد) مزارع در تولید علوفه تخصص دارند. بیش از نیمی (53 درصد) از مزارع متوسط در تولید غلات و دانههای روغنی تخصص دارند. پرورش و تولید دام (با محوریت گاو و گوساله)، ذرت و سویا در صدر سه محصول برتر کشاورزی ایالات متحده قرار گرفته است. خانوارهای مزرعهدار و دامدار کمتر از 2 درصد از جمعیت ایالات متحده را تشکیل میدهند. حدود 25 درصد از کل کشاورزان آمریکا، کشاورزان تازه کار محسوب میشوند (سابقهشان در تجارت کمتر از 10 سال) و میانگین سنی آنها 46 سال است. حدود 11 درصد از کشاورزان ایالات متحده در حال خدمت یا خدمت در ارتش هستند. حدود 8 درصد از مزارع ایالات متحده مواد غذایی را به صورت محلی از طریق فروش مستقیم به مصرفکننده یا فروش واسطهای به بازار عرضه میکنند.
آژانس بازاریابی کشاورزی آمریکا (AMS) زیرمجموعه وزارت کشاورزی استانداردهای تعیینشده برای محصولات تولیدی، کیفیت محصولات و انواع درجات (Grading)کیفی و نظارت بر مراکز ذخیرهسازی غذا (Food Banks) و صدور گواهی ارگانیک در سراسر کشور را تعیین میکند. هرساله این سازمان برای خرید بیش از 670 هزار تن غذا بیش از 2200 قرارداد منعقد میکند. برای گوشت گاو 8 درجهبندی، مرغ و تخممرغ سه درجهبندی و بیش از 312 درجهبندی برای میوه، سبزی و محصولات خاص (Specialty Crops) وجود دارد. دام زنده، لاشه، تخممرغ، ماکیان نیز از مواردی است که سازمان بازاریابی کشاورزی آمریکا وظیفه استانداردسازی آن را بهعهده دارد مزارع خانوادگی کوچک 45 درصد از کل فروش خود را مستقیماً به مصرفکنندگان محلی اختصاص میدهند، که در مقام مقایسه با 17 درصد برای مزارع خانوادگی متوسط و 23 درصد برای مزارع خانوادگی بزرگ، رقم قابل توجهی است. به اعتقاد متخصصین؛ جوامعی که مزارع خانوادگی را از دست میدهند هستهای از تولیدکنندگان ماهر با تجربه استثنایی و بینش عملی را از دست میدهند. آنها پایگاهی از کارفرمایان و مصرفکنندگان متعهد را از دست میدهند، که باعث میشود کسبوکارهای زراعی بیشتری دربهای خود را ببندند. آمریکا همچنان به مزایای ناشی از جریانات «پولی-کالایی» و اقتصادی سیستمهای غذایی محلی و منطقهای به کمک مزارع کوچک و مزارع خانوادگی نیازمند است. این تفکر ریشه در تئوریی دارد که «اثر تشدیدکننده محلی» نامیده میشود. هر بار که گردش جریانات پولی در یک جامعه تشدید میشود، درآمد و فعالیت اقتصادی را افزایش داده و به ایجاد شغل دامن میزند. این به این دلیل است که مشاغل محلی به احتمال بالایی، دلارهای خود را در همان محلی خرج میکنند که تولید صورت گرفته است. مجموعهای از شواهد نشان میدهد که دلاری که برای یک کسب وکار محلی خرج میشود، در مقایسه با همان دلاری که برای یک کسبوکار غیرمحلی هزینه میشود، دو تا چهار برابر بیشتر در جامعه گردش میکند. نکته مهم، قدرت مخارج محلی در ارتقای اقتصادهای کوچک ایالتی، ایجاد شغل و تقویت مشاغل محلی و رسیدن به جوامع با ثباتتر و مرفهتر است. امروز فقط 19 سنت از «دلارهای خردهفروشی غذا» به کشاورز میرسد. این سهم نشاندهنده کاهش بیش از 50 درصدی نسبت به آنچه اسست که کشاورزان در سال 1950 دریافت میکردهاند، و حاشیههای سود بسیار ناچیزی برای خانوادههایشان باقی میماند و پول کمتری برای خرج کردن در اقتصاد محلی برایشان باقی میگذارد. دیوید سوئنسون از دانشگاه ایالتی آیووا، بههمراه «مرکز لئوپولد برای کشاورزی پایدار»، اخیراً پتانسیل غذاهای محلی منطقهای از شش ایالت غرب میانه از جمله ایلینوی، ایندیانا، آیووا، میشیگان، مینهسوتا و ویسکانسین را مورد بررسی قرار داده است. سوئنسون با گزینش 28 میوه و سبزیجات تازه و برآورد تقاضای مصرفکنندگان در منطقه دریافت که افزایش تولید میوه و سبزیجات میتواند فروش مزارع منطقهای را بیش از 882 میلیون دلار افزایش دهد و فروش در سطح خردهفروشی را تا 3.31 میلیارد دلار افزایش دهد. این تلاش همچنین منجر به ایجاد 9032 شغل در سطح مزرعه و 9652 شغل در سطح خردهفروشی و 395.1 میلیون دلار درآمد نیروی کار در سطح مزرعه و 287.6 میلیون دلار درآمد نیروی کار در سطح خردهفروشی خواهد شدکه نشاندهنده پتانسیل قوی سیستم غذایی محلی برای جوانسازی اقتصادی کشور است. مطالعات زیادی موجود است که پتانسیل عظیم سیستمهای غذایی محلی و منطقهای را برای تحریک رشد اقتصادی از طریق سیستم ارگانیک نشان میدهد، که همگی با تلاش سخت کشاورزان خانوادگی و دامداران خرد پشتیبانی میشوند.
در حال حاضر بیش از 19 هزار کسبوکار ارگانیک فعال میباشد و سالانه در زنجیره خردهفروشی آمریکا در حدود 52 میلیارد دلار درآمد داشتهاند. با شیوع کرونا و بحران کووئید از سال 2019 ، مزارع خانوادگی، مانند بسیاری از خانوارها و مشاغل دیگر، از رکود اقتصادی چشمگیر کشور رنج میبرند. با افزایش روزافزون هزینههای تولید و قیمتهای بیثبات برای محصولات خود، بسیاری از کشاورزان و دامداران بازپرداخت بدهیها و هزینههای عملیاتی خود را تقریباً غیرممکن میدانند. در همین حال، در دسترس بودن تهیلات بانکی مقرون بهصرفه و دسترسی به آن برای بسیاری از تولیدکنندگان کارآفرین کشور که در بازارهای محلی و منطقهای یا روشهای تولید با ارزش افزوده و پایدار کار میکنند، دشوار است. خانوادههای مزرعهدار معمولی که برای سرپا ماندن از سویی به یارانههای دولتی متکیاند و از سوی دیگر برای تأمین بخش عمده درآمد خود باید به شغل خارج از مزرعه وابسته باشند (چندپایگاهی شغلی). بهطور متوسط، نزدیک به 87 درصد از درآمد یک خانواده کشاورز از طریق منبع شغل دیگری تأمین میشود. به این ترتیب، کاهش اشتغال در ایالات متحده؛ بیشتر بودجه و هزینههای سرپا نگهداشتن مزارع را بر خانوار زراعی تشدید میکند و ماندن کشاورزان خردهپا در زمینهای خود را برای بسیاری از کشاورزان خانوادگی آمریکایی دشوارتر میسازد. البته ذکر این نکته ضروری است که مزارع در ایالات متحده بسیار بزرگتر هستند و بهگونهای متفاوت از مزارع خانوادگی کوچک در کشورهای در حال توسعه اداره میشوند. مزارع بزرگ ایالات متحده اغلب توسط خانوادههای بزرگ اداره میشوند و مالکان-مدیران متعددی در بخشهای مختلف تجاری و تخصصی مزرعه دارند. بسیاری از مزارع بزرگ تنها یک محصول تا دو محصول در تناوب کشت تولید میکنند و اغلب در مراحل خاصی از تولید محصولی خاص تخصص دارند. آنها اغلب خدمات شرکتهای معتبر را برای انجام برخی از وظایف مزرعه (مانند آمادهسازی مزرعه، کاربرد کودهای شیمیایی، خدمات بهپادی، اینترنت اشیا، یا برداشت)، با تکیه بر ارائه تخصص، نیروی کار و تجهیزاتشان بصورت قراردادهای فصلی خریداری میکنند. اگرچه کشاورزی امروز آمریکا بهعنوان کارآمدترین کشاورزی در جهان، حداقل از نظر کارایی تخصیصی هزینههای دلار و سنت در زنجیره تولید طبقهبندی میشود با این حال در درون آمریکا منتقدان محکمی هم دارد. آنها معتقدند ناکارآمدی تولید و توزیع غذا در آمریکا ساختاری است و دولت از یک سیستم ناسالم حمایت میکنند. منتقدینی مانند جنبش غذای خوب (Movement Good-Food) خواهان کنشگری سیاسی علیه سیاست هژمون«فودوپلی» هستند. «فودوپلی» کنایه از سیاستی است که در آن «شرکتهای انگشت شماری، سیستم غذایی ملی را از دانهها تا بشقابهای شام کنترل میکنند». ونونه هاتر (Hauter Wenonah، مدیر اجرایی شرکت (Food & Watch) در کتاب خود (Foodopoly) از بیست شرکت غذایی که تمام جنبههای تولید مواد غذایی را کنترل میکنند و همچنین چهار شرکتی که توزیع و فروش مواد غذایی را در ایالات متحده تحت کنترل دارند، نام میبرد (بیست و چهار شرکت بزرگ با نفوذ سیاسی سنگین). هاوتر، منتقد صنعت بیوتکنولوژی است او اعتقاد دارد که این صنعت، فاقد استانداردهای ایمنی و مقررات کافی بوده و یکپارچگی مشترکات ژنتیکی جهانی و امنیت غذایی جمعی را تهدید میکند.
گزارش سال 2008 وزارت کشاورزی (USDA)؛ ارزیابی هاوتر را بابت تأثیر «جنبش غذای خوب» با ارائه این واقعیت تأیید میکند که جنبش مذکور فقط 4.8 میلیارد دلار فروش دارد در حالی که نظام موسوم به “foodopoly” تقریباً معادل 1229 تریلیون دلار در سال بصورت ناخالص محصولات غذایی میفروشد. لذا با وجود آمیختگی شیوه تولید در سیستمهای زراعی ایالات متحده، سیاست همگرایی حداکثری نظامهای بهرهبرداری با ارایه بستههای حمایتی هدفمند و تقویت نظام تعاونیهای تولید تخصصی همچنان دنبال میشود. بطور متوسط یک مزرعه در ایالات متحده سالانه به 166 نفر در ایالات متحده و خارج از کشور غذا میدهد. انتظار میرود جمعیت جهان تا سال 2050 با شتابی متوسط به میزان بیش از 2.2 میلیارد نفر افزایش یابد، به این معنی که جامعه کشاورزی در جهان باید حدود 70 درصد بیشتر از آنچه اکنون تولید میشود، غذا تولید کنند.
ثبت دیدگاه