پایان هژمونی غذایی آمریکا بر خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA )
اگر کشاورزی بتواند در نظام اقتصاد بین الملل؛ رونق جهانی بوجود آورد، میتواند رونق را شکسته و رکود بیسابقهای نیز ایجاد نماید. خطرات مرتبط با رژیم غذایی نامناسب و ناامنی غذایی مهمترین عامل مرگ و میر در جهان است.
شوکهای وارده به زنجیرههای تأمین و تولید محصولات کشاورزی میتواند قیمتها را بالا ببرد و باعث قحطی و فقر میلیونها نفر در سراسر جهان شود. چنانکه بین دسامبر ۲۰۱۹ و فوریه ۲۰۲۲، شاخص قیمت تولیدکننده (PPI) غلات ۷۳.۵ درصد افزایش یافت که ناشی از تأثیر همهگیری کووید-۱۹ بر قیمت ذرت و گندم بود. جنگ روسیه و اوکراین شوک بیشتری را به “در دسترس بودن” غلات وارد کرد، زیرا گندم و ذرت به میزان زیادی توسط اوکراین عرضه میشد که منجر به افزایش ۲۴.۱ درصدی قیمتها در چهار ماه اول جنگ شد. این مطالعات موردی مثالهایی از این که چگونه شوکهای وارده به تولید یا تجارت کشاورزی میتواند جوامع را به طور انبوه دچار چالش کند، ارائه میدهد. تغییرات اقلیمی احتمالاً باعث رخدادهای فاجعهبار مکرری هم در آینده میشود که منجر به بیثباتی کوتاهمدت غذایی خواهد شد، و همچنین تغییرات طولانیمدت در الگوهای آبوهوایی بر تولید کشاورزی و امنیت غذایی تأثیر میگذارد. این چالشها، توانایی ما را در ایجاد “یک اکوسیستم پایدار تغذیه بشری” دچار تردید میکند. طی سالیان طولانی، ایالات متحده، به دلیل شرایط آب و هوایی مساعد، فراوانی و تنوع زمینهای قابل کشت و دسترسی خوب به سرمایه انسانی و ماشین آلات پیشرفته، کشوری پیشرو در کشاورزی بوده است. ایالات متحده بزرگترین صادرکننده کالاهای کشاورزی در جهان و بازارهای خارجی حدود یک پنجم تولید کشاورزی ایالات متحده را جذب میکنند و کشورهای در حال توسعه با جمعیت جوانتر، افزایش درآمد بالا و نرخ سریع شهرنشینی باعث افزایش تقاضا برای محصولات ایالات متحده شدهاند. اما از مدتها قبل، تغییرات آب و هوایی بر چشم انداز کشاورزی ایالات متحده تأثیر گذاشته است. این امر باعث بروز موارد مکرر رویدادهای جوی شدید – مانند امواج گرمای شدید و سیل – شده است که مطمئناً تأثیر منفی بر تولید کشاورزی مناطق آسیب دیده داشت. تعداد فزاینده ای از جوامع که تحت تأثیر فاجعه قرار گرفتهاند، در حال حاضر شروع به احساس تأثیر بزرگ تغییرات آب و هوا کردهاند. تغییرات آب و هوایی همچنین بر تولید کشاورزی در ایالات متحده در مقیاس کلان تأثیر گذارده است. البته ” افزایش” و “بار” تغییرات آب و هوایی بر تولیدات کشاورزی بسته به مکان متفاوت است و منجر به تغییرات منطقهای در تولید میشود. به دلیل تغییر دمای گرمتر به سمت شمال، مناطقی که زمانی برای کشاورزی زراعی نامناسب بودند، اکنون ممکن است مناسب باشند، که منجر به حرکت به سمت شمال و ارتفاعات بالاتر برای تقریباً تمام محصولات اصلی میشود. پیشبینیها بر اساس میزان مناسبتر شدن مناطق از نظر اقلیمی برای کشاورزی متفاوت است. با این حال، موضوع مشترک این است که تولید کشاورزی به مهاجرت به سمت شمال و بالا ادامه خواهد داد، در حالی که پیش بینی میشود بسیاری از مناطق جنوبی، مرکزی و شرقی به دلیل افزایش روزهای نامساعد به تدریج از چرخه تولید خارج شوند. برخی از کارشناسان پیش بینی میکنند که تغییرات آب و هوایی کمربند ذرت ایالات متحده را که از ایالتهای مرکزی و شرقی تشکیل شده است، تا پایان قرن جاری برای کشت ذرت نامناسب میکند. مهاجرت محصولات یک عنصر حیاتی برای سازگاری با آب و هوا خواهد بود. با این حال، توجه به این نکته مهم است که آب و هوا تنها عامل در تعیین مکان محصول نیست ، زیرا تغییرات سیاسی، تقاضای جهانی و سایر روشهای کشاورزی همگی بر نحوه عملکرد کشاورزان در آینده و تغییر یا عدم تغییر تولید تأثیر خواهند داشت. زیرا رویدادهای آب و هوای شدید باعث از دست دادن بخشی از سهم ایالات متحده از صادرات جهانی به سایر کشورها خواهد شد. به همین ترتیب، تخمین زده میشود که صنایع لبنی و گوشت تنها به دلیل استرس گرمایی سالانه حدود ۴۰ میلیارد دلار ضرر میکنند و تولید لبنیات نیز بین ۲ تا ۶ درصد کاهش مییابد. همه این تحولات به اهمیت کشور به عنوان یک تأمینکننده جهانی کشاورزی – منبع اصلی قدرت نرم برای ایالات متحده – لطمه میزند. بی تردید،قدرت ایالات متحده در بازار صادرات محصولات کشاورزی در حال حاضر کاهش یافته است و بتدریج از اهمیت آن کاسته خواهد شد زیرا بازده محصول آن کاهش مییابد و دامهای آن روزهای سخت بیشتری را متحمل میشوند. علاوه بر این، حفظ یا افزایش تولید گرانتر خواهد شد، زیرا الگوهای آب و هوایی ناپایدارتر میشوند. به عبارت دیگر، تغییرات آب و هوایی به طور کلی برای بازده کشاورزی مشکل ایجاد می کند، و محصولات متنوع در مناطق مختلف به طور نابرابر تحت تأثیر قرار خواهند گرفت. از نظر تاریخی، ایالات متحده نقش مهمی در تأمین نیازهای غذایی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا داشته است. اما اخیراً صادرات غلات ایالات متحده به این منطقه به دلیل تأمینکنندگان جدید و رقبای جدی از آمریکای لاتین، اروپای شرقی و آسیای جنوبی کاهش یافته است. افزایش تقاضای داخلی برای مواد اولیه سوخت زیستی، به ویژه قبل از سال ۲۰۱۰، غلات ایالات متحده را بیشتر از بازارهای صادراتی به سمت تولید سوخت منحرف کرد. در برابر این چشم انداز؛ جمعیت هدف، بازارها و سیاستها، محمولههای کشاورزی ایالات متحده به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا از نظر اندازه و ترکیب تغییر یافته است.
مانند بسیاری از اقتصادهای در حال توسعه و نوظهور، منطقه MENA در حال تجربه رشد جمعیت و افزایش درآمد است. این محدوده بیش از ۵۰۰ میلیون نفر جمعیت دارد – پرجمعیت ترین کشورها مصر، ترکیه و ایران هستند – جمعیت منا، تقریباً سریعتر از هر جای دیگری در جهان در حال رشد است. درآمدها به طور کلی در حال ارتقا هستند، اما این دو عامل، تنوع قابل توجهی را که در بین کشورهای منطقه وجود دارد، پنهان نمیکند. چنانکه درآمد در کشورهای ثروتمند و نفت خیز خلیج فارس با میزان درآمد در کشورهایی مانند مصر، مراکش و یمن که دارای منابع کمیاب هستند، و بخش قابل توجهی از جمعیت آنها در فقر زندگی میکنند، کاملاً در تضاد است. پیش بینی میشود که درآمد و نرخ رشد جمعیت MENA در ۱۰ سال آینده از نرخ رشد جهان فراتر رود. در این پسزمینه رشد جمعیت و عملکرد مختلط اقتصادی، بیثباتی سیاسی اخیر در برخی از بخشهای خاورمیانه و شمال آفریقا، همراه با افزایش و نوسان قیمتهای بینالمللی کالاهای کشاورزی، باعث شده تا واردات مواد غذایی منطقه دچار نوسان شده و برخی از دولتها برای تأمین یارانه مواد غذایی اساسی با مشکل مواجه شوند. این تحولات نه تنها چشم انداز تجارت کشاورزی در آتیه را پیچیده کرده است، بلکه به طور بالقوه امنیت غذایی فقیرترین مصرفکنندگان منطقه را نیز به خطر انداخته است. مانند بسیاری از نقاط جهان در حال توسعه، رشد جمعیت و درآمد در منطقه MENA به سرعت باعث شهرنشینی و ظهور طبقه متوسط شده است که منجر به افزایش تقاضا برای غذا و تغییر ترجیحات برای غذاهای مختلف و جدید گشته است. در طول ۵۰ سال گذشته، اگرچه مصرف کالری به طور قابل توجهی افزایش یافته ، اما درصد کالری حاصل از غلات کاهش یافته است و در حالی که کالری گوشت بیش از دو برابر شده اما مصرف گندم و برنج ثابت مانده و مصرف طیور و گوشت گاو رشد کرده است. البته روند رو به افزایش مصرف گوشت و محصولات لبنی یک اتفاق رایج در اقتصادهای در حال توسعه و نوظهور است. در عین حال، توانایی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا برای تولید محصولات زراعی و دام مورد نیاز برای پاسخگویی به این تقاضا به دلیل جغرافیایی و اقلیمی محدود است. در سراسر آفریقای شمالی و در امتداد شبه جزیره عربستان، بیابانهای وسیعی زمین را میپوشانند، با کرتهای کوچک قابل کشت و در همان مناطقی که قرنها هلال حاصلخیز اولیه را تشکیل میدادند متمرکز شدهاند. میانگین میزان بارندگی در این منطقه نه تنها در میان کمترین آمار میزان بارندگی در جهان است، بلکه بسیار متغیر بوده و به بازده پایین تولید زراعی منجر شده است. در نهایت، کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا چه به دلیل عملکرد کم و چه به دلیل محدودیت زمینهای زراعی، برای برآوردن نیازهای غذایی خود به شدت به واردات متکی هستند. واردات MENA سهم بزرگی از کالاهای غذایی تجارت جهانی را تشکیل میدهد. ایالات متحده در سالهای ۲۰۱۱-۲۰۲۳ سالانه حدود ۱۰ میلیارد دلار کالاهای کشاورزی به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ارسال میکرد که حدود ۷ درصد از کل صادرات کشاورزی این کشور را تشکیل میداد. مهمترین کالاهای تولید شده ایالات متحده که به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا صادر میشود، آجیل ، غلات و خوراک دام و محصولات باغبانی است. مقاصد اصلی عبارتند از مصر، ترکیه، عربستان سعودی، اسرائیل، مراکش و تونس.
در این میان؛ طی یکدهه در حالی که تقاضای وارداتی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا برای کالاهای گیاهی به طور پیوسته افزایش یافته است، نقش صادرات ایالات متحده در تامین این تقاضا متفاوت بوده است. محمولههای گندم و ذرت ایالات متحده از اوایل دهه ۲۰۰۰ کاهش یافته است. محصولات سویا در مدت مشابه رشد نامتقارن داشته، و صادرات برنج و پنبه ایالات متحده ثابت مانده است. با این حال، برخلاف تصویر محصولات کشاورزی، صادرات گوشت ایالات متحده، به ویژه مرغ، طی ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته به طور مداوم رشد کرده است. البته برخی ازعوامل، پشت نوسانات اخیر در صادرات ایالات متحده به MENA نهفته است. ورود برزیل و آرژانتین به بازارهای جهانی سویا، فشار قیمتی قابل توجهی را بر محمولههای سویای ایالات متحده در سراسر جهان وارد کرده است. در همین حال، تولیدکنندگان بزرگ گندم و ذرت در اروپای شرقی و روسیه از نزدیکی سیاسی خود به خریداران MENA برای رقابت بر سر سهم بازار استفاده میکنند. نزدیک به محل تولید، رونق سوختهای زیستی داخلی، و همچنین رشد تقاضای جهانی برای خوراک دام، باعث شده است که برخی از کشاورزان آمریکایی زمینهای بیشتری را به ذرت تغییر دهند، تولید گندم را کم کرده و عرضه را برای صادرات کاهش دهند. در همین حال، در بازارهای برنج، بحرانهای جهانی قیمت کالاهای غذایی در سالهای ۲۰۰۷-۰۸ و ۲۰۱۰-۱۱، کشورهای مصرفکننده (و تولیدکننده) عمده برنج، اقدامات محدودکنندهای را بر صادرات برنج اعمال کردند. در پاسخ، نه تنها قیمتهای جهانی برنج حتی بالاتر رفت، بلکه واردکنندگان عمده، از جمله چندین کشور در MENA، به دنبال تأمینکنندگان جدید برای کوتاهمدت بودند که فرصتهایی را برای رشد صادرات برنج ایالات متحده ایجاد کرد. پیشبینیها برای واردات MENA از کالاهای اصلی زراعی و دامی نشان میدهد که محصولات زراعی، بهویژه غلات غذایی، با سرعت کمتری نسبت به گذشته رشد خواهند کرد. در مقابل، انتظار می رود که خوراک دام، یعنی محصولات ذرت و سویا، به نرخ رشد تاریخی بلندمدت خود در طول دوره پیش بینی ادامه دهند. به طور مشابه، گوشت گاو و محصولات طیور رشد قوی را تجربه خواهند کرد. صادرکنندگان گندم آمریکا سال گذشته را با کمترین میزان در بیش از چهار دهه گذشته به پایان رساندند. گندم به عنوان ماده اصلی نان، مهمترین کالای مصرفی در منطقه را نشان می دهد و حدود ۳۵ درصد کالری دریافتی را برای ساکنان متوسط MENA به خود اختصاص میدهد. در حالی که رژیم غذایی خاورمیانه و شمال آفریقا به دلیل افزایش درآمد به تدریج متنوع شده است، دولتها در سراسر منطقه همچنان به تولیدکنندگان گندم و مصرفکنندگان نان یارانه میدهند. این یارانهها، همراه با افزایش جمعیت، تقاضای گندم خاورمیانه و شمال آفریقا را حفظ کرده است. علیرغم اهمیت گندم در رژیم غذایی منا، کشت گندم در منطقه به دلیل جغرافیا و آب و هوای منطقه محدود است. بیشتر تولیدات در این منطقه دیم است و با سطوح بارندگی سالانه بسیار متغیر، به ویژه در مراکش و ترکیه، سطح عملکرد و سطح تولید کلی میتواند به طور قابل توجهی نوسان کند. با توجه به این شرایط، مصرف گندم اغلب بیش از ۸۰ درصد از تولید فراتر می رود و بنابراین، MENA برای تأمین نیازهای خود به شدت به واردات متکی است. از لحاظ تاریخی، بخش عمده ای از این عرضه از ایالات متحده منشأ میگیرد، اما صادرات ایالات متحده به تدریج در طول ۲۰ سال گذشته کاهش یافته است، که عمدتاً به دلیل تغییر تدریجی تولیدکنندگان ایالات متحده به سمت چرخش ذرت و سویا سودآورتر بوده است. به طور همزمان، افزایش واردات از کشاورزان گندم کار در کشورهای دریای سیاه و همچنین اتحادیه اروپا، سهم ایالات متحده از کل واردات MENA را به حدود ۱۰ درصد کاهش داده است. برنج یکی دیگر از غلات مهم در رژیم غذایی منا است. تولیدکنندگان عمده برنج در این منطقه عبارتند از مصر، ترکیه و ایران، اما مانند سایر محصولات، تولید بسیار عقب تر از مصرف است و انتظار نمیرود به دلیل محدودیتهای آب و هوایی و زمین افزایش محسوسی داشته باشد. منطقه منا، در دوره ۲۰۱۱-۲۰۱۳ به طور متوسط سالانه ۱۳ میلیون تن برنج مصرف کرده است که حدود ۷ میلیون تن آن وارد شده است. سهم ایالات متحده از بازار واردات MENA حدود ۱۰ درصد بوده است، زیرا رقبای نوظهور در جنوب آسیا و تایلند به دلیل قیمتهای پایینتر و نزدیکی جغرافیایی و فرهنگی به تدریج وارد بازار شدهاند.
ذرت که عمدتاً به عنوان خوراک دام استفاده میشود، عمدتاً در ترکیه، مصر و ایران کشت میشود. در حالی که بیشتر تولیدات به روش آبیاری انجام میشود، ذرت در معرض همان شرایط آب و هوایی و جغرافیایی قرار میگیرد که تولید گندم را محدود میکند و فضای نسبتا کمی برای رشد باقی میگذارد. مصرف ذرت MENA در ۲۰ سال گذشته به طور پیوسته افزایش یافته است که در درجه اول به دلیل رشد تولید طیور است. با افزایش ظرفیت عملیات مرغداری در مقیاس بزرگ، تقاضا برای خوراک دام نیز افزایش یافته است که ذرت جزء اصلی آن است. باز هم، افزایش درآمد باعث افزایش تقاضا برای مرغ و گوشت میشود، اما اینکه آیا این به تقاضای بیشتر برای خوراک وارداتی برای طیور تولید داخل تبدیل شود یا خود طیور وارداتی، احتمالاً در منطقه متفاوت است. اما در حالی که کل واردات ذرت به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به طور پیوسته افزایش یافته است، سهم ایالات متحده از واردات به منطقه از حدود ۷۰ درصد در اواسط دهه ۱۹۹۰ به حدود ۱۰ درصد در سالهای اخیر کاهش یافته است که بخشی از آن به دلیل بازارهای سوخت زیستی ایالات متحده و همچنین رقابت رو به رشد از جنوب و حوزه کارائیب است. آمریکا، اوکراین و روسیه که همگی از مزایای هزینه حمل و نقل به منطقه MENA برخوردار هستند. در همین حال، چین یک متغیر بزرگ باقی میماند، چون تغییرات ناگهانی در تقاضای چینیها میتواند بلافاصله محمولههای ذرت را از بازارهای سنتی منحرف کند. مانند سایر کالاها، افزایش درآمد و رشد جمعیت به این معنی است که تقاضای ذرت خاورمیانه و شمال آفریقا به رشد خود ادامه خواهد داد و احتمالاً محمولههای آتی ذرت تولید شده در ایالات متحده را حفظ خواهد کرد. خریداران عمده ذرت آمریکا شامل عربستان سعودی و مصر هستند. مصرف محصولات سویا MENA علیرغم نوسانات سالهای اخیر، در ۲۰ سال گذشته افزایش یافته که تقریباً به طور کامل به دلیل افزایش تقاضا برای مرغ و سایر محصولات گوشتی بوده است. تقاضا برای واردات دانه سویا و کنجاله سویا در سراسر منطقه بسته به ظرفیت خرد ایش داخلی هر کشور متفاوت است. ظرفیت خردایش داخلی مصر که توسط دولت اداره میشود، تقاضای واردات این کشور را به سمت سویا سوق میدهد، در حالی که سایر بازارهای منطقه کنجاله سویا آمریکا را خریداری میکنند. محمولههای سویا ایالات متحده به منا متغیر بوده است، اما طی ۱۰ سال گذشته روند صعودی داشته است و به طور کلی رشد مصرف را دنبال میکند. مقاصد عمده محصولات سویای ایالات متحده شامل مصر، ترکیه، تونس، مراکش و اسرائیل است. سهم ایالات متحده از بازار واردات MENA اخیراً کاهش یافته است زیرا تولیدکنندگان برزیل و آرژانتینی با قدرت رقابتی قیمتی مدعی سهم بیشتری از این بازار در حال گسترش هستند. تولید طیور MENA به سرعت رشد کرده است اما با رشد مصرف همگام نبوده و در نتیجه واردات افزایش یافته است. در واقع، MENA بزرگترین واردکننده منطقهای محصولات طیور در جهان است و در داخل منطقه، عربستان سعودی بزرگترین خریدار است. محمولههای طیور ایالات متحده، (عمدتاً جوجههای گوشتی)، طی ۱۰ سال گذشته رشد سریعی داشته است و بزرگترین مشتریان آن عراق و امارات متحده عربی هستند. رشد محمولههای طیور صادراتی ایالات متحده به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا طی ۱۰ سال گذشته بیش از دو برابر شده است. سهم ایالات متحده از بازار واردات MENA عمدتاً به دلیل گسترش، حدود ۱۵ درصد بوده است. واردات از سایر کشورهای مبدا برزیل است که طی دهه گذشته شاهد صادرات جهانی آن بیش از دو برابر شده است. همچنین ترکیه هم به عنوان یک تأمینکننده بزرگ محلی برای منطقه MENA ظاهر شده است. سایر کالاهایی که در صادرات ایالات متحده به خاورمیانه و شمال آفریقا نقش برجستهای دارند عبارتند از پنبه، گوشت گاو و گوساله و میوه جات درختی؛ پنبه ایالات متحده در درجه اول صنعت نساجی ترکیه را تأمین میکند. محمولههای گوشت گاو و گوساله به این منطقه در سالهای اخیر رشد داشته است، اما این بخش تحت سلطه تولیدکنندگان در جنوب آسیا بوده است. در همین حال، آجیل، عمدتاً بادام، دومین کالای پرارزش ایالات متحده بود که به منطقه ارسال شد و تقریباً از گندم فراتر رفت.
نتیجه و سخن نهایی آنکه رشد جمعیت منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و افزایش درآمد باعث افزایش تقاضا برای کالاهای کشاورزی شده است. با وجود عدم قطعیتهای ناشی از سیاستهای تجاری و به طور فزایندهای، بی ثباتی سیاسی منطقهای، انتظار می رود این تقاضا در مواجهه با تولید داخلی ثابت به افزایش خود ادامه دهد. در حالی که رقابتهای نوظهور از آمریکای جنوبی، اروپای شرقی و آسیای جنوبی سهم بازار ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را کاهش داده است، انتظار میرود رشد این منطقه به افزایش تقاضا برای واردات ادامه یابد و نه تنها بر تجارت جهانی کالا، بلکه بر فرصتهای موجود برای تولیدکنندگان آمریکایی نیز تأثیر بگذارد. در حال حاضر پیش بینی میشود صادرات ایالات متحده در یک دهه آینده در حدود ۲۶ میلیون تن تثبیت شود. از آنجایی که سایر کشورها در بازار جهانی تولید گندم وضعیت بهتری خواهند داشت، سهم ایالات متحده از صادرات جهانی از ۱۳.۴ درصد در سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۲ به ۱۲.۱ درصد تا پایان سال ۲۰۳۰ کاهش مییابد. شمارش معکوس برای پایان هژمونی آمریکا بر بازار کالاهای کشاورزی منطقه منا آغاز شده است.