گفتمان استارتاپی، تأمین مالی و نگرانی درباره آینده غذا
در عین حال، انتظار میرود که طبقه متوسط تا سال ۲۰۳۰ دو برابر شوند و با افزایش درآمد، مردم بیشتر برای غذا هزینه کنند و پروتئین حیوانی بیشتری بخورند. نتایج مطالعات نشان میدهد که با تکامل نظامهای کشاورزی، “غذا” به ماهو، برای پاسخگویی به خواستههای تودههای شهری در اقتصادهای سرمایهداری یکدستتر و استانداردتر شده و با تکامل سیستمهای کشاورزی-غذایی متعدد، جوامع انسانی از نظر تولید و مصرف پیچیدهتر شدند. همانطور که جوامع به تدریج شروع به گذار از جوامع روستایی به مناطق شهری و پرجمعیت کردند، تقاضای غذا نیز تغییر کرد. بنابراین برای پاسخگویی به تقاضای غذا، سوخت و فیبر با توجه به جمعیت رو به رشد و ثروتمند، باید تولید جهانی محصولات را طی ۳۵ سال آینده دو برابر کنیم. با پیروی از منطق مالتوسی، افزایش تقاضای غذا از سوی جمعیت رو به رشد و مرفهتر جهان به چالش تولید امروزین تبدیل شده و این «منطق» که غذا یک ضرورت است، و رشد جمعیت به این معنی که ناامنی غذایی به رشد خود ادامه میدهد و عادات غذایی به سمت رژیمهای غذایی مبتنی بر پروتئین حیوانی تغییر میکند – روایت رایجی است که برای توجیه و مشروعیت بخشیدن به سرمایهگذاری بلندمدت و تأمین مالی بیشتر در تولید غذا استفاده میشود. با ادامه رشد جمعیت، سیستمهای غذایی برای مصرفکنندگان و کره زمین ناپایدار هستند و ما در حال نزدیک شدن به محدودیتهای منابع طبیعی جهان هستیم. حالا بحث بر سر اشکال تولید و مصرف از منظر پایداری مورد توجه و اهمیت قرار گرفته است، از طرفی؛ سیستمهای کشاورزی فعلی ناپایدار و ناکارآمد هستند، پیشرفتهای انقلاب سبز و مکانیزاسیون تمام شده و نرخ تولید بازده روند منفی دارد و شوربختانه افزایش تولید مواد غذایی تا سطوح مورد انتظار به سادگی امکانپذیر نیست. فشارها بر پایداری زنجیره تأمین، تخریب محیط زیست، منابع کمیاب و تغییرات آب و هوایی همگی به عنوان تأثیر منفی بیشتر بر تولید مواد غذایی عمل میکنند علاوه بر این، پیشبینی میشود که کمبود آب، آفات و بیماریهای ناشی از تغییرات آب و هوایی منجر به کاهش قابل توجه بهرهوری در زنجیره ارزش کشاورزی شود. متأسفانه، راهحلهای فعلی برای مردم و محیط زیست یا سمی و یا ناکارآمد هستند. البته ناکارآمدیهای سیستم غذایی تنها به تولید غذا محدود نمی شود بلکه وفور ضایعات غذایی به عنوان یک «مسئله اقتصادی و زیست محیطی عمده» هم وجود دارد. از اختلال در زنجیرههای تأمین جهانی و شبکههای لجستیکی غذا گرفته تا مسائل مربوط به فرهنگ پسماند، اختلالات نیروی کار، هدر رفتن میلیونها تن غذا تا افزایش ناامنی غذایی و اخیراً ترویج “ناسیونالیسم غذایی” ناشی از شیوع پاندمی کرونا مسائل مهمیاند که سیستم غذایی جهان با آن مواجه است. در بخش کشاورزی، پدیده “جهانی شدن” منجر به تسریع در منطقیسازی و تولید انبوه کالا شد که بعداً از طریق فوردیسم اقتباس و بهینه شد. این فرآیند منجر به انبوهسازی و استانداردسازی کالاهای مصرفی شد. روند جهانیشدن نتیجه سرمایهداری مدرن است و اهداف استانداردسازی و همگن سازی را در هسته خود دارد. بنابراین بومی و پایدار نیست. اما چگونه میتوان سیستم غذایی را نجات داد؟
اولین گام از «سرمایهسازی» در گفتمان فناوری کشاورزی-غذایی، به تصویر کشیدن آیندههای غذایی مبتنی بر فنآوری سودآور و فعالیتی است که تولید ایمنتر، سالمتر و پایدارتر از هر سیستم غذایی که تاکنون شناختهایم را به ارمغان میآورد. تجسم نوآوریهای تکنولوژیکی آینده غذا پر از امید و نوید است. بگونهای که به ما قول داده شده است که سیستم غذایی آینده، یک «سیستم غذایی مغذی و در دسترس برای همه» است و بر اساس اصول سلامت و انسانیت، تولید پایدار، توزیع عادلانه، و مصرف سالم بنا نهاده شده است. همچنین این سیستم غذایی از «پایداری، امنیت و ایمنی بیشتر» برخوردار است، و «غذای مغذی سالم برای همه» فراهم میکند و در عین حال «منابع گرانبهای سیاره ما را برای نسلهای آینده حفظ میکند. دراین سیستم غذایی “آینده نوآورتر و انعطاف پذیرتر” خواهد بود تا “مواد مغذی مقرون به صرفه را برای ۱۰ میلیارد نفر فراهم آورد، منابع طبیعی را حفظ و احیا کند، به طور فعال به کربنزدایی کمک نموده و از تنوع زیستی زمین و اقیانوس محافظت نماید. در اکوسیستم جدید؛ کشاورزی به طور فزایندهای در محیطهای کنترلشده انجام میشود، با سبزیهای برگدار، میوههای تازه و سایر نوآوریهای میوه و سبزیجات که در قالبهای عمودی داخلی یا کانتینری رشد میکنند. این آینده غذایی با ادغام فناوریهای فیزیکی، دیجیتالی و بیولوژیکی ایجاد میشود: «فقط فناوری جدید و مقیاسپذیر که با درک عمیق و احترام به طبیعت هدایت میشود، بخش کشاورزی را متحول خواهد کرد. اقتباس گسترده از فناوری دقیق» به کشاورزی امکان میدهد «واقعاً خودکار» و «مانند کارخانه با روباتهای روی زمین و همچنین پهبادها در هوا» همساز شود. بدیهی است که غذای آینده نیز کاملاً متفاوت از امروز خواهد بود. گوشت ممکن است به جای مزارع داخل کشور از آزمایشگاه تهیه شود و قفسههای سوپرمارکتها با جایگزینهای گیاهی برای لبنیات و «تخممرغ کاملاً وگان» پر خواهد شد. با این حال، چنین تغییرات اساسی تنها با یک نوآوری یا محصول به دست نمیآید – چیزی که نیاز است تغییر کامل سیستم است و از آنجایی که کل مدل سیستم غذایی باید از یک «مدل مبتنی بر منابع یا منبع محور» به یک مدل” کاملاً پایدار فضا محور” تبدیل شود بازیگران کلیدی که قادر به دستیابی به این تغییر اساسی شناسایی شدهاند، کارآفرینانی هستند که نوآوریهایشان « اساس و پایهای برای پرداختن به مشکلات و یافتن راه حل برای کشاورزان، مصرفکنندگان و محیط زیست خواهد بود بنابراین این نقطه عزیمت«تقاطع فناوری و کارآفرینی» است که آینده غذا و کشاورزی را مشخص خواهد کرد که از طریق آن “غذاهای کشاورزی میتوانند با رهایی از علل اصلی آسیبهای اجتماعی و زیست محیطی به بزرگترین راه حل احیاکننده تبدیل شوند. به طور خلاصه، در گفتمان سرمایهگذاری در فناوری کشاورزی-غذایی، ما انبوهی از تخیلهای آینده مواد غذایی را مییابیم که «رویاییتر و شیرینتر از هر چیزی است که در دنیای کشاورزی و غذا وجود دارد». در این آینده خیالی غذایی، مسائلی که سیستم غذایی فعلی با آن مواجه است از طریق ترکیب فناوریهای نوآورانه و کارآفرینی حل شده است. این تخیلهای آینده فناوری-غذایی مستلزم روایتهای گستردهای از راه حل گرایی و «اصلاحات فناورانه» است، که در آن نوآوریهای تکنولوژیکی به عنوان راه حلهایی برای بحرانهای اجتماعی و زیست محیطی ارائه میشوند و دورههای جدیدی از رفاه، آزادی و برابری را نوید میدهند. در سالهای اولیه توسعه فناوری کشاورزی در سال ۲۰۱۰، فناوری مواد غذایی کشاورزی به عنوان یک فضای “سرمایهگذاری نشده ” توصیف میشد که به تازگی توسط سرمایهگذاران در حال کشف شدن بود به عنوان مثال، تئوریسینهای AgFunder، که در ادامه از آن بیشتر خواهم گفت؛ عرصه مواد غذایی کشاورزی را «بسیار کم سرمایه» توصیف کرده بودند، زیرا سرمایهگذاران بیعلاقه بودند و «آن را فضایی جذاب و قابل دوام نمیدانستند. اما طی دهه گذشته، تأمین مالی نقش جدیدی در سیستم کشاورزی-غذایی پیدا نموده و شروع به تغییر شکل روابط قدرت بین بازیگران کشاورزی-غذایی کرده است. از تجارت اوراق مشتقه کشاورزی و مدلهای تازهای از مناسبات بیمه کشاورزی مبتنی بر کاهش ریسک خطرات مدولار گرفته تا ساخت طبقات دارایی ترازنامهای شرکتهای بزرگ مالی و تجاری و صندوقهای ثروت ملی؛ مبتنی بر زنجیره ارزش کشاورزی و ترویج ذهنیتهای نوینی از تولید کشاورزی، به شکی که امروزه منطق و عقلانیتهای مالی جدیدی شروع به تغییر روابط جهانی کشاورزی-غذایی به روشهای عمیقی کردهاند. حتی، ساختار اجتماعی بازار مواد غذایی کشاورزی از زمان آنتروپوسن در طول تاریخ دستخوش تغییرات انقلابی شده است. در طول دهه گذشته، سرمایهگذاری در استارتاپهای کشاورزی و فناوری غذایی به ابعاد ناشناخته قبلی رسیده است. رشد قارچ گونه استارتآپهای فناوری کشاورزی-غذایی که وعده حل مسائل حیاتی در سیستم کشاورزی-غذایی را از طریق نوآوریهای فناوری میدهند، به طور فزایندهای به عنوان یک فرصت سرمایهگذاری جدید جذاب برای سرمایهگذاران و سرمایهگذاران خطرپذیر تلقی میشوند. مالیسازی حوزه مواد غذایی کشاورزی، بشارت آیندههای غذایی را نوید داده و به رسمیت شناختن تخیلهای کشاورزی-غذایی تولید شده در گفتمان فناوری کشاورزی-غذایی به عنوان تخیلهای مالی شده، در فضای سرمایهگذاری جدید مهم است.
شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر در تلاش خود برای جمعآوری پول از سرمایهگذاران، این توسعه را با ایجاد گفتمان «عجله سرمایهگذاری در فناوریهای کشاورزی-غذایی» تقویت میکنند «فرهنگهای مالی» استارتآپها و شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر را بهعنوان بازیگران مهم در صحنه نوظهور فناوری کشاورزی و مواد غذایی به تصویر میکشند. چنانکه امروزه گفتمان دیجیتالیشدن از طریق آفرینش چشم اندازهای قدرتمند از آینده در روابط تولید و تجارت کشاورزی و به عنوان فضای ” جمعی یک میل مشترک” یا «دیجیتالیسازی روزمره» ظاهر میشود. با این حال، سرمایهگذاری در استارتآپهای فناوری کشاورزی-غذایی، هم به عنوان یک فرصت سرمایهگذاری سودآور و هم به عنوان یک تعهد اخلاقی به سرمایهگذاران ارائه میشود که به تولید غذا اجازه میدهد تا با تهدیدات”نئومالتوسیایی” و محیطی مقابله کند. توسعه درک ما از دیجیتالیشدن به عنوان یک پروژه فنی-اجتماعی در زنجیره کشاورزی، استارتآپها و شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر، مدلهای کسبوکار مالی را دنبال میکنند که بر روی «تعریف» پتانسیل رشد و مأموریتهای خود برای سرمایهگذاران متمرکز است. استارت آپ ها شرکتهایی هستند که در مراحل اولیه یا اولیه کسب و کار خود هستند. آنها بر توسعه یک محصول یا خدمات واحد تمرکز میکنند که معتقدند ارزش یا تقاضا دارد و به دنبال عرضه آن به بازار هستند، اما برای انجام این کار فاقد سرمایه هستند. کارآفرینان استارتآپ بر روی «تعریف» پتانسیل رشد محصول یا خدمات خود به سرمایهگذاران مختلف، مانند سرمایهگذاران مخاطرهآمیز، سرمایهگذاران فرشته و تأثیرگذار، یا سایر افراد خصوصی متمرکز هستند. این تمرکز بر رشد سریع و مقیاسپذیر یکی از ویژگیهای کلیدی استارتآپها است. استارتآپ، نوعی «سازمان موقت طراحیشده برای جستجوی یک مدل کسبوکار تکرارپذیر و مقیاسپذیر» است. طی دو دهه؛ یکی از بازیگران کلیدی در زمینه نوآوریهای کشاورزی، شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر AgFunder (agfunder.com) مستقر در سیلیکون ولی است که در سال ۲۰۱۳ برای سرمایهگذاری خاص در کشاورزی و فناوریهای غذایی تأسیس شد. این شرکت و رسانههای AgFunderNews با گزارشهای سرمایهگذاری سالانهاش در صنعت، خبرنامهها و رویدادهای میزبانیشده، محرک اصلی فضای فناوری کشاورزی-غذایی گشت و زمینه را برای روندهای جدید و همچنین نوشتن تاریخ این بخش فراهم نمود. نمونههای بیشتر شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر مانند SVG Ventures، s2g ventures یا Finistere Ventures هستند. این شرکتهای استارتاپی کشاورزی و مواد غذایی هم در شکلگیری تولید ناخالص داخلی و هم از نظر اشتغال نقش مهمی در نظام اقتصادی دارند. این شرکتها از نظر اجتماعی و زیست محیطی نیز نقش مهمی ایفا میکنند.آنها غذای مصرفی انسان را تولید میکنند، به سلامت انسان و ایمنی غذا کمک میکنند و با انجام خدمات زیست محیطی و حمایت از گذار به مدل اقتصاد دایرهای، بر قلمرو، تولید ملی نظارت می کنند. اکنون سهم فزاینده ای از کالاهای غذایی به عنوان محصولات با ارزش افزوده به بازار عرضه میشود. غذاهای خام کشاورزی از طریق برندسازی، برچسبگذاری و محیطی شگفتانگیز، هویت خود را به یک برند آشپزی و اجتماعی تبدیل میکنند.
سیستمهای غذایی برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار (SDGs)با شکاف بودجهای قابل توجهی بالغ بر ۳۵۰ میلیارد دلار در سال تا سال ۲۰۳۰ برای تغییر سیستمهای غذایی برای دستیابی به اهداف کاهش آب و هوا و سازگاری و همچنین برای تحقق سایر اهداف توسعه پایدار روبرو میباشند. منابع مالی عمومی و دولتی، از جمله کمکهای توسعه چند جانبه، کافی نیست. بنابراین تأمین مالی خصوصی برای پر کردن شکاف بودجه ضروری است. سخن پایانی اینکه در طول ۷۵ سال گذشته، ما سیستم تولید مواد غذایی خود را از سه طریق شکستهایم. ما کشاورزی [تولید مواد غذایی] را صنعتی، متمرکز و کالایی کردیم. هر سه اقدام متفاوتی بودند که سه نتیجه متفاوت به بار آورد. در نتیجه”صنعتی شدن”؛ ما از ابزارهای فناوری برای تبدیل سیستم چرخهای مدیریت زمین (کشاورزی) به مدل خطی کارخانه استفاده کردیم. ما تمام چرخههای طبیعت ( نه فقط کربن، بلکه همه آنها) را شکستیم. در باب “متمرکز شدن”ما فراگرد ارزش افزودن به محصولات کشاورزی را انجام دادیم و آن را به مراکز پردازش متمرکز و کارخانههای تبدیلی دوردست منتقل کردیم. تمرکز به هر دو جامعه آسیب زد. جوامع روستایی کوچک فقیر شدند زیرا سکونتگاههایی بی ربط تبدیل شدند. جوامع اطراف تأسیسات تولید متمرکز نیز غرق در آلودگی، کاهش منابع، شرایط اجتماعی بد کارگران و کارکنان و خدمات عمومی ناکافی بودند. در خصوص پدیده”کالایی شدن کشاورزی” هم پیش از این، کشاورزانی که به تولید “بهترین بهترینها” شهرت داشتند، برای داشتن بالاترین کیفیت محصول، حق بیمه پرداخت میکردند. در نیم قرن گذشته، ما شروع به کالایی کردن محصولات کشاورزی کردیم و قیمتی را که کشاورزان برای یک محصول دریافت میکردند به جای کیفیت محصول به حداقل استانداردها گره زدیم. حداقل استانداردها دقیقاً بالاتر از بیکیفیتترین محصولی است که مصرفکنندگان میخریدند. اگر کشاورز پول یا زمان خود را صرف قرار دادن کیفیت اضافی در تولید کند، این ارزش نمیتواند به صورت پولی از بازار کالا استخراج شود. این مسابقه ای برای طعم، مواد مغذی و کیفیت محصولات کشاورزی بود. اما امروزه نگرانیم؛ چون کشاورزی احیاکننده و مدیریت کل نگر زمین، در مدیریت مزرعه ما نقش اساسی پیدا کرده و ایجاد یک سیستم غذایی انعطافپذیر فقط مربوط به کشاورزی احیاکننده نیست، بلکه مستلزم پرداختن به تمام چرخههایی است که ما خراب کردهایم.