عربستان یکی از خشکترین مناطق در سراسر جهان است. مناطق اصلی کشاورزی در مناطق” الجوف، تبوک، حائل، القاسم، ریاض، وادی الدواسیر و استان شرقی” متمرکز شده است. محصولات غالب گزارش شده در سالنامه آماری 2021 محصولات علوفهای (عمدتاً یونجه)، غلات (عمدتا گندم، جو و ذرت جارو)، سبزیجات (عمدتاً هندوانه، سیب زمینی و گوجه فرنگی) و میوهها (عمدتاً خرما، مرکبات و انگور) میباشد. در برنامهریزی منطقهای عربستان که مبنای الگوی کشت این کشور محسوب میشود. مناطق کشور به سه منطقه “جغرافیایی -کشاورزی”عمده تقسیم شدند: منطقه شمال (تبوک و الجوف)، منطقه مرکزی (حائل، القاسم، ریاض و وادی الدواسیر) و منطقه شرق (مناطق کشاورزی در استان شرقی)؛ زمینهای بزرگتر با یکنواختی بیشتر در مناطق شمال و شرق و اراضی با تنوع بیشتر در ناحیه مرکزی دیده میشوند البته با توجه به غلبه محرکهای اجتماعی-سیاسی دینامیک سیستم”میدان مرکزی-سنتر پیوت” یا سیستمهای مرکز محور (هم دایرهای و هم به شکل بادبزن) در مزارع کشاورزی وجود دارند و در حال تغییرند طرفه اینکه استفاده بیرویه از منابع پایه کشاورزی منجر به کاهش منابع آب زیرزمینی در بسیاری از مناطق شده است که نمونه بارز آن عربستان سعودی است که از دهه 1970 شاهد گسترش چشمگیر کشاورزی بود.
در مقیاس جهانی، آبیاری کشاورزی مسئول 70 درصد برداشت آب شیرین است و اغلب در کشورهای خشک به نسبت بزرگتری برای تأمین نیازهای تولید غذا نیازمندیم. در واقع، تخمین زده میشود که بخش کشاورزی حدود 88 درصد از برداشتهای آب شیرین در عربستان را مصرف میکند، که بیشتر آن از آبهای زیرزمینی فسیلی تجدیدناپذیر حاصل میشود که برای دهها هزار سال یا بیشتر به دلیل تغییرات در یک سفره آب محصور شده باقی مانده است. بیشتر این مصرف ناپایدار آب نتیجه ناخواسته مجموعهای از طرحهای توسعه کشاورزی پنج ساله از دهه 1970 بود که با هدف افزایش خودکفایی غذایی، بهبود معیشت فردی زارعین، تنوع بخشیدن به منابع درآمد ملی و کاهش وابستگی ملی به روغن دنبال می گردید. در نتیجه این ابتکارات تک ساحتی و بخش محور، مساحت اراضی آبی در عربستان سعودی از کمتر از 4000 کیلومتر قبل از دهه 1970 به بیش از دو برابر این مقدار در اوایل دهه 1990 افزایش یافت. تأثیر تاسف بار اما مستقیم این سیاستها کاهش 60 درصدی آب تجدید ناپذیر طی 25 سال از 1979 تا 2004 بود (برنامه هشتم توسعه 2005-2009). در سالهای بعد، سیاستهای متعددی برای کاهش مصرف ناپایدار آب، بهویژه از طریق کاهش یارانههای مربوط به قیمت خرید تضمینی گندم (برنامه چهارم توسعه 1985-1990) آغاز شد و تولید گندم را سالانه 6.9 درصد کاهش داد. یکی از بزرگترین سفرههای آب زیرزمینی جهان تا حد زیادی تمام شده بود چون عربستان از دهه 1980 به بعد سیاست خودکفایی را در بسیاری از کالاها از جمله گندم دنبال میکرد. بگونهای که از سال 1990 تا 1995 (برنامه پنجم توسعه 1990-1995)محدود کردن تولید گندم(به طوری که از مصرف محلی فراتر نرود)، و تشویق به تولید محصولات با ارزش افزوده بالاتری که به آب کمتری نیاز دارند در برنامه ششم توسعه ( 1995-2000) دنبال گردید. به طور خاص، از برنامه هشتم توسعه ( 2005-2009) وزارت کشاورزی عربستان با تأکید اعلام کرد که دستیابی به سطوح بالای خودکفایی دیگر یک هدف استراتژیک نخواهد بود. در نتیجه، توسعه اراضی کشاورزی در سال 1382 به مدت پنج سال متوقف شد، صادرات گندم ممنوع شد و از صادرات سبزیجات کشت شده در مزارع آزاد به مدت پنج سال جلوگیری گردید. (مصوبه شماره 335 شورای وزیران در سال 1386). در اوایل سال 2006، حاکمان سعودی متوجه اشتباه خود شده بودند و “ملک عبدالله” پایان خودکفایی را شخصا رسماً اعلام کرد. یارانههای هنگفتی که به تولیدکنندگان گندم و سایر محصولات داده میشد، به تدریج حذف شد. به گفته برنامهریزان سعودی، تنها راه حل برای مشکلات امنیت غذایی ، رفتن به جستجوی زمین در خارج از کشور بود.
با این حال، با جایگزینی گندم توسط کشاورزان با یونجه، هدف مدیریت آب و محدود کردن مصرف به طور کامل محقق نشد و ابتکارات سیاست محور از سال 2010 برای جستجوی راهی پایدارتر برای ایجاد تعادل بین مسائل چالش برانگیز آب و امنیت غذایی بود، که نمونه آن از طریق “استراتژی ملی آب “2030” ، اجرا شد. به عنوان مثال از رویکردهای عمده میتوان به ترویج کشت درختان میوهای که برای محیط زیست کشور مناسب به نظر میرسیدند، مانند درختان زیتون در الجوف (برنامه نهم توسعه 2010-2014) ، و کاهش مصرف آبهای زیرزمینی تجدیدناپذیر در بخش کشاورزی از 17 میلیارد مترمکعب در سال 2016 به 9 میلیارد مترمکعب سال 2020 اشاره کرد. نتایج مطالعات نشان داد که گسترش کشاورزی در طول دهه 1990 ناشی از ساخت تعداد زیادی از سیستمهای مرکز محور بود که دو سوم زمینهای کشاورزی در عربستان سعودی را در اوایل دهه 2000 آبیاری میکردند، لذا با توجه به غلبه این سیستم، نقشهبرداری از الگوهای رشد و کاهش مزرعه برای ارائه بینش جدید در مورد توسعه کشاورزی در عربستان سعودی، بهویژه برای کمیسازی مصرف آب مورد نیاز محصولات بصورت بهره ور و کارآ بکار گرفته شد. جالب توجه است، اگرچه مداخلات سیاستی قابل توجه و تغییرات دیگری در سراسر بخش کشاورزی در طول سه دهه گذشته رخ داده است، اما در یک تصویر کلی مراحل تغییر در نظام توسعه کشاورزی عربستان به مراحل زیر بر میگردد:
مرحله ابتدایی توسعه کشاورزی قبل از سال 1990
برنامههای کشاورزی در عربستان سعودی با اولین برنامه توسعه 1970-1975 آغاز شد از آن زمان، برنامههای توسعه کشاورزی هر پنج سال یکبار منتشر میشد تا اینکه در سال 2016، چشم انداز عربستان سعودی 2030 پیشنهاد شد. قبل از سال 1990، توسعه کشاورزی عمدتاً در منطقه مرکزی رخ میداد و از طریق معرفی مشوقهای مالی مانند تخفیف 50 درصدی کود و افزایش مستمر قیمت خرید تضمینی گندم (برنامه سوم توسعه 1980-1985) عربستان در اواسط سال 1985 به خودکفایی گندم دست یافت. این کشور در اوایل دهه 1980، حتی شروع به صادرات گندم به کشورهای دیگر کرده بود. برنامه پنجم توسعه 1990-1995 گزارش داد که سطح زیرکشت مزارع گندم به 6020 کیلومتر مربع رسیده است. در سال 1988،گندم حدود 53 درصد از کل سطح زیر کشت در آن سال را به خود اختصاص داد لذا با توجه به این، میتوان استنباط کرد که بیشتر مزارع در منطقه مرکزی احتمالاً در حدود سال 1990 گندم کشت میکردند. با این حال، در نتیجه توسعه سریع کشاورزی، ذخایر آب زیرزمینی دچار کاهش شدید شدچنانکه در برنامه چهارم توسعه ( 1985-1990) موضوع تأثیر افزایش تولیدات کشاورزی، به ویژه گندم، بر کاهش سریع منابع آب تجدید ناپذیر در راس گفتگوهای انتقادی (پلمیک) متخصصین توسعه کشاورزی قرار گرفت. راه حل متخصصین، دستیابی به هدف نرخ رضایت بخش افزایش تولید مزرعهای با حداقل هزینهها و بهرهوری بالا و ترویج “نظام کم آبیاری ” اعلان شد و قیمت خرید تضمینی و مشوقهای تولید گندم کاهش یافت.
مرحله سیاستهای انقباضی کشاورزی از 1990 تا 2010
این مرحله، یک نقطه عطف مهم در طول برنامه هفتم و هشتم توسعه کشاورزی عربستان به شمار میرود ، حال دیگر خودکفایی یک هدف استراتژیک نبود، اما در عوض، توسعه پایدار بخش کشاورزی مورد توجه قرار گرفت. این یک بازخورد فوری و عکسالعمل منطقی در پرداختن به مسئله کاهش چشمگیر (60٪) درصدی ذخیره آبهای زیرزمینی تجدیدناپذیر از سال 1979 تا 2004 به دلیل گسترش زمینهای کشاورزی به شمار میرفت. با حذف یارانهها بر قیمت خرید گندم (قطعنامه 264 شورای وزیران در سال 2003)، کشاورزان از کشت گندم منصرف شدند و به افزایش تنوع در کشت محصولات با ارزش بیشتر تشویق شدند. سطح زیرکشت گندم متعاقباً از سال 1994 تا 1999 به میزان 32.6 درصد کاهش یافت و از 5820 به 3920 کیلومتر مربع رسید. برنامه هفتم توسعه 2000-2004، از کاهش شدید 1208 کیلومترمربعی در سال 2000 پرده برداشت. سیستمهای سنتر پیوت بصورت گسترده ترویج شد. گزارشها نشان میدهند که سیستمهای سنتر پیوت برای آبیاری 67 درصد از کل مزارع در سال 2004 استفاده شده است (قطعنامه 217 شورای وزیران در سال 2004). علاوه بر این، افزایش سایر انواع محصولات مانند سبزیجات (به عنوان مثال، گوجه فرنگی، خربزه و پیاز خشک) و میوه (به عنوان مثال، خرما و انگور، از 2520 به 3180 کیلومتر افزایش یافت. تولید گندم از سال 1999 تا 2004 با شدت بیشتری کاهش یافت و در نتیجه نسبت خودکفایی گندم از 112.2 به 100 درصد دربرنامه هشتم توسعه 2005-2009 کاهش یافت.
مرحله توسعه کشاورزی از 2010 تا 2016
در برنامه هشتم توسعه برای ارائه اطلاعات دقیق، تدقیق در نظام آمار زیستی کشاورزی کشور و انجام تحقیقات برای ارزیابی رقابتیترین فعالیتهای کشاورزی، سیاستهای محوری پیگیری و آغاز شد. از هنگام حذف تدریجی گندم از الگوی متعارف کشت، هیچ محصول جایگزین واضحی به کشاورزان ارائه نشده بود. در غیاب یک نظام ترویج و آموزش کارآ و قوی که راهنمای زارعین در گزینش الگوی کشت آلترناتیو باشد. کشاورزان شروع به کشت یونجه و سایر محصولات علوفهای برای حمایت از صنعت رو به رشد لبنیات کردند. نتایج نشان داد اگرچه از سال 2010 تا 2015 سهم گندم از کل سطح زیرکشت محصولات از 29.7 به 14.4 درصد کاهش یافته ، اما سهم محصولات علوفهای از 25.0 به 59.1 درصد برای مدت مشابه افزایش یافته است در نتیجه، یونجه از سال 2010 به یکی از محصولات عمده زراعی در الگوی کشت کشور تبدیل شد که در افزایش قابل توجه سطح زیر کشت مزارع مشاهده شده در سال 2015 منعکس بود. به این ترتیب، مزارع تازه ایجاد شده از سال 2005 تا 2015 احتمالاً مزارع یونجه بوده و عمدتاً در مناطق شمال و شرق کشور پراکنده شدهاند. اما متأسفانه یونجه تمایل به آبیاری در تمام طول سال دارد و میتواند تا پنج برابر مقدار آب مورد نیاز گندم مصرف کند. بنابراین، این دگردیسی در جایگزینی با کشت بیرویه محصولی بمانند یونجه به هدف صرفهجویی در مصرف آب دست پیدا نکرد. با توجه به تأثیر مشاهده شده رشد محصولات علوفهای بر منابع آب زیرزمینی، سیاست ممنوعیت کشت علوفه سبز در سال 2015 ارائه شد. علاوه بر این، انتظار میرفت مصرف آبهای زیرزمینی تجدید ناپذیر در بخش کشاورزی از 17 میلیارد متر 47 درصد کاهش یابد. چنانکه در سال 2016 به 9 میلیارد متر رسید. در سال 2020 همانطور که توسط استراتژی ملی آب 2030 پیشنهاد شده بود، رژیم مصرف آب منجر به کاهش مداوم مزارع پس از سال 2016 شد. و مزارع یونجه حذف شدند. از سوی دیگر، در (برنامه توسعه نهم 2010-2014) سیاست روشنی برای ترویج کشت درختان میوه که به بهترین وجه برای محیط عربستان مناسب است، مانند درختان زیتون در الجوف، میوههای استوایی در جزان و مرکبات در نجران آغاز و منجر به آن شد که از سال 2010 افزایش قابل توجهی در باغات زیتون در منطقهالجوف بوجود آمد.
مرحله انقباضات مجدد در کشاورزی از سال 2016
تجزیه و تحلیل آمار سالانه هفت سال اخیر (2015-2021) نشاندهنده کاهش کلی در تعداد سنتر پیوتهای آبیاری از سطوح اوج در سال 2016 در سالهای بعدی، به ویژه بین سال های 2018 و 2019 است. با این حال، دینامیک تغییرات از سال 2020 برخلاف کاهشهایی که قبلاً مشاهده شده بود نشاندهنده افزایش اندکی در میادین تحت تولید فعال است، توضیح قابل قبولی برای این روند، پاسخ به تأثیرات جهانی از جمله همهگیری و درگیری اخیر در اوکراین، که شاهد اختلال در عرضه، لجستیک و تجارت بینالمللی بوده است، که بخش کشاورزی محلی توانسته است به آشفتگیهای جهانی غذا پاسخ دهد و انعطافپذیری و کشش سیستم غذایی عربستان سعودی را به نمایش گذارد. بهرحال از سال 1970 تا 1990، ابتکارات سیاستی در عربستان سعودی باعث افزایش تولید کشاورزی و تعداد مزارع مرکز محور شد. لذا کاهش تدریجی مشاهده شده بین سالهای 1990 و 2010 نتیجه سیاستگذاریهای انجام شده برای حذف تدریجی گندم بود که تا اواسط دهه 1980 از سطح خودکفایی فراتر رفته بود. افزایش سطح زیر کشت که از سال 2010 تا 2015 در نتیجه جایگزینی مزارع گندم با محصولات علوفهای بود که از سال 2016 به منظور صرفهجویی در مصرف آب از نظام بهرهبرداری کشورحذف شد. توسعه کشاورزی در عربستان سعودی که تا حد زیادی توسط ابتکارات سیاستی مدون برای افزایش امنیت غذایی طراحی شده و از طریق ساخت هزاران مزرعه آبیاری مرکز محور از دهه 1970 تحقق یافته است، که امروزه دستخوش تغییرات عظیمی از نظر فناوری زراعی شده است.
در نهایت توسعه کشاورزی در عربستان سعودی چهار مرحله را تجربه کرد، مرحله ابتدایی قبل از سال 1990، مرحله انقباضی از 1990 تا 2010، مرحله گسترش از 2010 تا 2016، و مرحله انقباضی در حال انجام از سال 2016؛ که در حال ارزیابی است. در نتیجه ابتکارات سیاستی برای تحریک تولید گندم، عربستان سعودی به عنوان ششمین صادرکننده بزرگ گندم در دهه 1980 معرفی شد اما روند کاهشی از سال 1990 تا 2010 با میانگین 8011 کیلومتر مربع از مزارع در طول این دو دهه شناسایی شد، که پاسخی به ابتکار سیاستی بود که پس از سال 1990 برای حذف تدریجی گندم از الگوی کشت اجرا شد. در نتیجه کاشت محصولات علوفهای برای ترویج صنعت لبنیات، تعداد و وسعت مزارع یونجه به سرعت از سال 2010 تا 2015 افزایش یافت و در سال 2016 ، با 33961 مزرعه به وسعت 9400 کیلومتر مربع به اوج خود رسید گسترش سطح کشاورزی از سال 2016 کاهش مستمری داشته است و به سطحی کمتر از اندازههای سال 1990 در سال 2020 رسیده است . این کاهش مربوط به ابتکارات سیاستی پایداری است که برای چشم انداز عربستان سعودی 2030 اجرا شده است. البته شواهدی مبنی بر افزایش در سال 2021 وجود دارد که همانگونه که گفته شد ممکن است در پاسخ به تأثیرات جهانی مانند همه گیری کووید-19 و درگیری اخیر در اوکراین، که عرضه بینالمللی محصولات کشاورزی را مختل کرده است، باشد. توسعه یک چارچوب مقیاسپذیر برای ترسیم الگوی کشت منطقهای مزارع؛ امکان شناسایی و توصیف پویایی کشاورزی در مقیاس ملی را فراهم میکند. چیزی که در حال حاضر کشور ما ایران فاقد آن است و به شدت به آن نیاز داریم. در سعودی، از سال 2012 روندهای در حال تغییر و تغییرات شناسایی شده از منظر کمیت تعداد ، سطح سبز زمینها و هم توزیع جغرافیایی این پویاییهای زمانی کاملا مطالعه شده و قابل تشخیص است. یکی از مزیتهای آشکار چنین تحلیلی این است که ابزاری را برای تصمیمگیرندگان و سیاستگزاران فراهم میکند تا استراتژیسینها تأثیر نسبی ابتکارات سیاست مدیریت کشاورزی ملی را تعیین کنند و اینکه آیا اتخاذ این سیاستها نتایج مورد نظر را دارند یا خیر؟حتی میتوان با استفاده از نقشههای مزرعه تولید شده برای اهداف “انطباقی-سازگاری” و برای ارزیابی اینکه آیا کشاورزان در واقع به ابتکارات سیاستی اجرا شده برای تولید محصول و کاهش مصرف آبیاری و آب پایبند هستند، پی برد، دینامیک زون بندیها را در محدودههای متعین حوزههای آبخیز مشخص نمود، تحولات واحدهای هیدرو لوژیک را دنبال کرد و به ساماندهی دشتها بر اساس مطلوبترین نظام بهرهبرداری ممکن اندیشید. شوربختانه رصد دقیق این گزارهها تبدیل به آمال و آرزوهای بخش کشاورزی کشور شده است. آیا وقت آن نرسیده که مسئولانه تر و به دور از هیاهو به مسئله الگوی کشت و ترکیب آن در نظام برنامهریزی منطقهای کشاورزی ایران بیاندیشیم؟ نتایج ارائه شده در اینجا بخشی از نظام بزرگ الگوی کشت ملی در عربستان سعودی بود که بینش جدیدی را در مورد توسعه بخش کشاورزی در عربستان سعودی در مقیاس ملی ارائه میداد. چنانکه برای اولین بار، تعداد و سطح زمینهای مرکز محور، توزیع اندازههای میدان، و دینامیک انبساط و انقباض برای سی سال اخیر مشخص شده، روندها و تغییرات عمده در پویایی میدان شناسایی شدهاند و به طور گسترده اثرات ابتکارات سیاستی پی در پی بر توسعه کشاورزی را منعکس میکند.
ثبت دیدگاه