عدم قطعیتهای “گذار تغذیه” در منطقه خاورمیانه
از سال ۱۹۶۱، تغییرات آب و هوایی ناشی از اقدامات انسان عصر آنتروپوسن، رشد کلی در بهرهوری کشاورزی جهانی را تا ۲۱ درصد کند کرد. داستان در مناطق گرمتر مانند خاورمیانه با آشفتگیهای ژئوپلیتیکی ، آفریقا، آمریکای لاتین و دریای کارائیب که رشد بهرهوری بین ۲۶ تا ۳۴ درصد کمتر از آن چیزی است که بدون تغییرات اقلیمی بود، بدتر است. برای بسیاری از کشورهای استوایی، کشاورزی حتی سختتر میشود. به ازای هر درجه افزایش دمای جهانی، عملکرد ذرت ۷.۴ درصد و عملکرد برنج ۳.۲ درصد کاهش مییابد. خاورمیانه از آسیبهای تغییرات اقلیمی – گرما، خشکسالی و طوفانهای شدید و ریزگردها که به تولید آسیب رسانده در امان نخواهد ماند، اما تأثیر آن متفاوت خواهد بود. علاوه بر این، میانگین دما در طول قرن گذشته ۰.۵ درجه سانتیگراد افزایش یافته است و بارندگی در چند دهه گذشته تا ۱۰٪ در برخی از مناطق کاهش یافته است. پیشبینیهای تغییر اقلیم انتظار دارند که کل منطقه در آینده گرمتر و خشکتر شود، با کاهش بارندگی بهویژه در بخش غربی منطقه؛ از سویی دماهای بالاتر و کاهش بارندگی باعث تسریع از دست رفتن آبهای سطحی میشود و خشکسالیها بیشتر میشود. متوسط بازده محصولات دیم در حال حاضر کاهش یافته و متغیرتر خواهد شد. تا پایان قرن، کل تولیدات کشاورزی در منطقه میتواند تا ۲۱ درصد نسبت به سال ۲۰۰۰ کاهش یابد. در حالی که تمام سیستمهای کشاورزی به طور فزایندهای خشک و کم آب خواهند شد، سیستمهای دیم بیشتر در معرض خطر هستند. تجربه منطقه خاورمیانه ارتباط بین امنیت غذایی و انرژی و تنوع درون منطقهای در آسیب پذیری در برابر شوکهای خارجی را نشان میدهد. چشم انداز اقتصادی منطقه خاورمیانه به تعدادی از عوامل خارجی، از جمله بازارهای نفت و گاز آینده، تغییرات آب و هوایی و شوکهای زیست محیطی، و سیاست درون منطقهای کمک و سرمایهگذاری، همراه با دسترسی به منابع مالی بین منطقهای و مداخله مؤسسات مالی منطقهای و بینالمللی بستگی دارد. فرصتهای حفاظت از توسعه سرمایه انسانی، از طریق ایجاد امنیت غذایی و دسترسی به تغذیه خوب، تنها بخشی از مجموعه چالشهای سیاست توسعه در این منطقه است. رشد سریع اقتصادی و درآمدسرانه، شهرنشینی و جهانیشدن منجر به تغییر چشمگیر رژیم غذایی مردم خاورمیانه از غذاهای اصلی و به طور فزایندهای به سمت دام و محصولات لبنی، سبزیجات و میوهها و چربیها و روغنها شده است. در حالی که تنوع رژیمهای غذایی به دور از سلطه سنتی برنج با افزایش درآمد انتظار و مشاهده میشود، الگوهای فعلی مصرف مواد غذایی نشانههایی از همگرایی به سمت یک رژیم غذایی غربی را نشان میدهد. تغییر رژیم غذایی با افزایش مصرف مانند گندم، میوهها و سبزیجات و مواد غذایی پر پروتئین و پر انرژی مشخص میشود. جهانی شدن و در نتیجه به هم پیوستگی جهانی طبقه متوسط شهری، نیروی محرکه همگرایی رژیم های غذایی است. گسترش سریع سوپرمارکتهای زنجیرهای جهانی و رستورانهای فست فود روندهای فوق را تقویت می کند. تقاضای فزاینده برای تنوع رژیم غذایی را نمیتوان تنها با زنجیره تأمین غذای سنتی تأمین کرد. این امر مستلزم نوسازی بخش خرده فروشی مواد غذایی و ادغام عمودی زنجیره تأمین مواد غذایی است که در واقع “بشقاب مصرفکنندگان” را به “گاوآهن کشاورزان” پیوند میدهد. در نتیجه، کشاورزی خاورمیانه در مسیر برگشت ناپذیری قرار دارد که از اشتغال سنتی خود به تولید محصولات غلات، به ویژه برنج، به سمت سیستم تولیدی که به طور فزایندهای تجاری و متنوع میشود، منتهی میشود. مطالعات نشان دادهاند که تولید جهانی محصولات زراعی باید تا سال ۲۰۵۰ دو برابر شود تا نیازهای پیش بینی شده ناشی از افزایش جمعیت، تغییر رژیم غذایی و افزایش مصرف سوختهای زیستی برآورده شود. انتظار میرود جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ از ۸.۹ به ۱۰.۶ میلیارد نفر برسد، در حالی که در سال ۲۰۲۰ این تعداد ۷.۷۵ میلیارد نفر بود و تخمین زده میشود که ۶۸٪ از این افراد در مناطق شهری ساکن شوند، در حالی که این رقم در سال ۲۰۲۰ معادل۶۱٪ بود. میانگین سرانه تولید ناخالص داخلی در قیمتهای ثابت سال ۲۰۱۵ پیشبینی میشد که از ۱۱۳۳ دلار آمریکا در سال ۲۰۲۲ به ۱۳۷۴۷ دلار آمریکا در سال ۲۰۳۲ افزایش یابد. پیشبینی میشود که تولید ناخالص داخلی خاورمیانه در سال ۲۰۲۳ از ۵.۸ درصد در سال ۲۰۲۲ به ۳.۰ درصد کاهش یابد. صادرکنندگان نفت که از مزایای آن بهرهمند شدند با یک سود بادآورده در سال ۲۰۲۲، رشد کندتری را تجربه خواهد کرد، اما شکاف بزرگی بین کشورهای پردرآمد و بقیه منطقه باقی میماند. لذا انتظار میرود رشد سرانه واقعی تولید ناخالص داخلی، که نماینده بهتری برای استانداردهای زندگی است، از ۴.۴ درصد در سال ۲۰۲۲ به ۱.۶ درصد در سال ۲۰۲۳ کاهش یابد. میانگین تورم سالانه مواد غذایی در ۱۶ اقتصاد منطقه خاورمیانه بین مارس و دسامبر ۲۰۲۲، حدود ۲۹ درصد بوده است. این نرخ بالاتر از نرخ تورم کل است که در آن دوره به طور متوسط به ۱۹.۴ درصد نسبت به سال قبل افزایش یافته بود، در مقایسه با ۱۴.۸ درصد بین اکتبر ۲۰۲۱ و فوریه ۲۰۲۲، (ماه تهاجم روسیه به اوکراین)، تورم ۲۴ تا ۳۳ درصد بخشی از ناامنی غذایی پیشبینی شده در سال ۲۰۲۳ را تشکیل میدهد. بنابراین نزدیک به یک نفر از هر پنج نفری که در کشورهای در حال توسعه در خاورمیانه زندگی میکنند، احتمالاً امسال دچار ناامنی غذایی هستند و تقریباً ۸ میلیون کودک زیر ۵ سال در میان کسانی هستند که گرسنه خواهند بود. تورم قیمت مواد غذایی حتی اگر موقتی باشد، میتواند باعث آسیب طولانیمدت و اغلب غیرقابل برگشت شود. بر اساس این گزارش، افزایش قیمت مواد غذایی از مارس تا ژوئن ۲۰۲۲، ممکن است خطر کوتاه قدی در دوران کودکی را ۱۷ تا ۲۴ درصد در کشورهای در حال توسعه در منطقه خاورمیانه افزایش داده باشد که به معنی حدود ۲۰۰۰۰۰ تا ۲۸۵۰۰۰ نوزادی است که در معرض خطر کوتاه قدی قرار دارند تغییرات مورد انتظار در جمعیت شناسی، افزایش تولید ناخالص داخلی سرانه و شهرنشینی بیشتر پیامدهای عمدهای بر تقاضای آتی برای غذاها و غلات عمده مانند گندم، ذرت و برنج خواهد داشت.
خانوارها در کشورهایی که در مراحل اولیه توسعه هستند تمایل به مصرف نسبت بالایی از غلات و غلات درشت دارند که منابع نسبتاً ارزان انرژی رژیم غذایی هستند با پیشرفت توسعه، با افزایش درآمد و شهرنشینی، خانوارها تمایل دارند مصرف مواد غذایی پرانرژی و گرانتر خود را به جای غلات افزایش دهند. پدیدهای که به عنوان “گذار تغذیه” توصیف میشود بیتردید؛ اثرات اقتصادی و جمعیتی پیشبینیشده و به دنبال آن انتقال تغذیه، بر تقاضای آتی غلات و پروتئین در بازار جهانی تأثیر میگذارد افزایش عملکرد محصولات کشاورزی برای برآوردهکردن این نیازهای فزاینده، به جای پاکسازی زمین بیشتر برای کشاورزی، به عنوان راه حل ترجیحی برای دستیابی به این هدف برجسته شده است. با این حال، ابتدا باید بدانیم که چگونه بازده محصولات در سطح جهانی در حال تغییر است و آیا در مسیر دو برابر کردن تولید تا سال ۲۰۵۰ هستیم. ذرت، برنج، گندم و سویا که در حال حاضر نزدیک به دو سوم کالری کشاورزی جهان را تولید میکنند با رشد عملکرد سالیانه به ترتیب ۱.۶٪، ۱.۰٪، ۰.۹٪ و ۱.۳٪ روبرو هستند به نظر میرسد روند فوتوریستی این میزان از عملکرد رضایت بخش نیست. از سویی دیگر، جهان در حال افزایش تقاضا برای تولید محصولات زراعی است که ناشی از سه نیروی کلیدی افزایش جمعیت انسانی، مصرف گوشت و لبنیات ناشی از ثروت رو به رشد، و مصرف سوخت زیستی میباشد. بر اساس برنامه جهانی غذا، ۸۲۱ میلیون نفر – از هر ۹ نفر یک نفر – همچنان هر شب با معده خالی به رختخواب میروند. حتی بیشتر – از هر سه نفر یک نفر – از نوعی سوء تغذیه رنج میبرند. تا سال ۲۰۵۰، تولید جهانی کشاورزی ممکن است نیاز به افزایش ۶۰ تا ۱۱۰ درصدی داشته باشد تا این نیازهای فزاینده، همچنین تأمین امنیت غذایی برای حدود ۸۷۰ میلیون نفر که اکنون به طور مزمن دچار سوءتغذیه هستند برآورده شود. فائو پیشنهاد میکند که تقاضای محصول ممکن است بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۵۰ بین ۱۰۰ تا ۱۱۰ درصد افزایش یابد. بسیاری از متخصصین پیشنهاد کردهاند که افزایش بازده محصول، به جای پاکسازی جنگلهای بیشتر برای تولید غذا، پایدارترین مسیر برای امنیت غذایی است. علاوه بر این، رشد عملکرد محصول به عنوان یک ابزار مؤثر در کاهش فقر جهانی و سوءتغذیه نشان داده شده است، زیرا کشاورزان خود اکثریت قریب به اتفاق فقرا و فقرا را تشکیل میدهند. با این حال، چندین مطالعه اخیر نشان میدهد که بازده ممکن است دیگر در مناطق مختلف جهان افزایش نیابد و عملکرد در ۲۴ تا ۳۹ درصد از مهمترین مناطق زراعی جهان دیگر بهبود نمییابد. بسیاری از این مناطق در کشورهای برتر تولیدکننده محصولات زراعی ، کشورهای دارای نرخ افزایش جمعیت بالا، کشورهای ثروتمند جهان، یا ترکیبی از این عوامل واقع شدهاند. این هشدار ممکن است دشواری در دستیابی به اهداف تولید محصولات غذایی آتی را افزایش دهد. مطالعات متعدد نشان دادهاند که تغذیه جهان پرجمعیتتر و مرفهتر تقریباً به دو برابر شدن تولیدات کشاورزی تا سال ۲۰۵۰ نیاز دارد. ذرت و سویا مسئول تأمین مستقیم ۴۳% از انرژی جیره جهانی و ۴۰% از تأمین روزانه پروتئین آن هستند . برنج حدود ۱۹ درصد از انرژی رژیم غذایی را در سراسر جهان تأمین و گندم حدود ۱۹ درصد از انرژی غذایی جهانی را تأمین میکند. گندم یک محصول غذایی مهم در اروپا است و تقریباً در تمام کشورهای اروپایی برداشت میشود، با این حال، در اروپای شرقی (اوکراین، مولداوی، رومانی جنوبی، بلغارستان، بخشهایی از مجارستان و جمهوری اسلواکی)، جنوب فرانسه و شمال شرق اسپانیا، عملکرد گندم به استثنای چند منطقه که افزایش عملکرد با نرخ دو برابری افزایش مییابد، به طور کلی در خاورمیانه و آسیا در حال کاهش است. در نتیجه، بهبود عملکرد ملی گندم در کشورهای اروپایی به طور کلی کمتر از ۱٪ در سال است. گندم بخش بزرگتری از جیره غذایی را در برخی از کشورهایی که محصول در آنها رو به کاهش است، به ویژه کشورهای اروپای شرقی را تشکیل میدهد، بدیهی است که جهان با یک بحران کشاورزی رو به رشد و رو به رشد مواجه است چون بازده به اندازه کافی سریع بهبود نمییابد تا بتواند با تقاضاهای پیشبینی شده در سال ۲۰۵۰ مطابقت داشته باشد. در حالی که کشاورزی در بسیاری از چالشهای پیش روی بخشهای در معرض انتشار گازهای گلخانهای سنگین سهیم است، مسیر آن برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای به دلیل اقتصاد مزرعه پیچیده است. از سال ۲۰۱۹ هزینههای نهادهها نیزغیرقابل پیشبینی شده است به عنوان مثال، در خاورمیانه متوسط هزینههای کود ۳۱.۸٪ در سال ۲۰۲۱ افزایش یافت در حالی که متوسط هزینههای خوراک دام ۲۳٪ افزایش یافت. قیمت کالاهای کشاورزی، که بخش عمده ای از درآمدهای کشاورزی را تشکیل میدهند، از جمله بی ثبات ترین کالاهای در معرض تجارت هستند. فرآیند تغییر رژیم غذایی در خاورمیانه را میتوان شامل دو مرحله مجزا دانست (۱) تنوع رژیم غذایی ناشی از درآمد و (۲) جهانیشدن رژیم غذایی و غربی شدن سفره غذا؛ در آغاز روند رشد اقتصادی، رژیمهای غذایی متنوع میشوند اما ویژگیهای عمدتاً سنتی خود را حفظ میکنند اما به تدریج که شهرنشینی و جهانیشدن شروع به گستره نفوذ خود میکنند، ما شاهد اتخاذ رژیمهای غذایی متفاوتی هستیم که دیگر با عادات محلی سنتی مطابقت ندارد. با افزایش درآمد، ترجیح مصرفکنندگان از گندم و غلات به حبوبات و سپس به گوشت از جمله مرغ، گوشت خوک و گاو تغییر میکند. خاورمیانه در واکنش به شهرنشینی سریع، تنوع رژیم غذایی و آزادسازی سرمایهگذاری مستقیم خارجی در بخش مواد غذایی، تحولی شگرف را در سیستمهای تأمین مواد غذایی با تأکید ویژه بر تأمین شهرها و رفع نیازهای تغییر رژیم غذایی خود مشاهده میکند. در واقع تمرکز بر محصولات مبتنی بر نشاسته مانند ذرت به پروتئینهای گیاهی بیشتری مانند سویا و سایر حبوبات تغییر خواهد کرد، تغییرات مشاهده شده هم در بخش خرده فروشی و هم در بخش تولید است. ریسک تداوم گرسنگی در اکثر کشورهای خاورمیانه به این معنی است که تضمین غذای کافی و مغذی برای جمعیت، چالش اصلی پیش روی سیاستگذاران در سالهای آینده باقی خواهد ماند. با این حال، تغییر سریع رژیمها و تغییرات در سیستمهای غذایی در همه سطوح (تولید، فرآوری و توزیع، خردهفروشی) تعدادی از چالشهای مهم اضافی را برای امنیت غذایی و سیاست غذایی، رفاه صاحبان کوچک، و اولویتهای تحقیق و توسعه کشاورزی ایجاد میکند.
در نهایت اینکه منطقه خاورمیانه شامل گروه ناهمگونی از کشورها از کشورهای صادرکننده نفت با درآمد بالا در خلیج فارس تا کشورهای با درآمد متوسط و متوسط پایین و همچنین کشورهای کمتر توسعه یافته مانند یمن و افغانستان است. این کشورها به عنوان یکی از بزرگترین مناطق واردات خالص غذا در جهان، با ریسک و عدم قطعیتهای قابل توجهی هم در سمت عرضه و هم در سمت تقاضا در فرایند گذار تغذیهای مواجهاند که اولی شامل محدودیتها و عدم پایداری منابع پایه تولید است( این منطقه از محدودیتهای شدید زمین رنج میبرد کمتر از ۵ درصد زمین در دو سوم کشورهای منطقه قابل کشت است، در حالی که بسیاری از کشورها (عربستان سعودی، لبنان، تونس، مراکش، یمن، و سوریه) دارای مراتع بیابانی عظیم برای چرای دام هستند. این منطقه دارای بیشترین تنش آبی در جهان است) و نگرانیهای طرف تقاضا هم شامل تأثیر درگیریهای ژئوپلیتیکی مداوم، بیثباتی در بازارهای جهانی نفت (که منبع اصلی ثروت اقتصادی در منطقه است)، و افزایش رژیم غذایی و مسائل تغذیهای میباشد. یک نگرانی غالب در منطقه ؛ وابستگی زیاد و فزاینده آن به بازارهای بینالمللی برای دسترسی و خرید محصولات اصلی غذایی است. این منطقه به طور چشمگیری مشارکت خود را در بازارهای جهانی کشاورزی به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی در ۵۰ سال گذشته افزایش داده است، این افزایش عمدتاً به دلیل افزایش واردات بوده است. در سال ۲۰۱۳، تولیدات کشاورزی داخلی ۶۵ درصد از ارزش محصولات کشاورزی مصرف شده در داخل را به خود اختصاص داده است، اگرچه این سهم از ۳۰ درصد در قطر تا ۸۵ درصد در سودان متغیر بوده است. این نگرانی منجر به اتخاذ مجموعهای از سیاستهای اقتضایی شده که با توجه به فورماسیون منابع منطقه بسیار نامناسب به نظر میرسد. به عنوان مثال، در حالی که خاورمیانه یکی از محدودترین مناطق آبی در جهان است، کمترین تعرفه آب را در جهان دارد و به میزان زیادی یارانه مصرف آب را در حدود ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی خود اختصاص میدهد. در نتیجه، بهرهوری مصرف آب تنها نصف میانگین جهانی است. مشکل به کمبود محدود نمیشود، بلکه به دلیل برداشت ناپایدار درازمدت از آبهای سطحی و زیرزمینی است که منجر به تخلیه سفرههای زیرزمینی میشود که خاورمیانه به شدت به آن وابسته است. از سویی تطبیق الگوهای کشت در این منطقه با درجه کمبود آب نیز برای زارعین دشوار است. در حالی که میوهها و سبزیجات هم آب کمتری مصرف میکنند و هم بازده اقتصادی بالاتری را در هر قطره ارائه میدهند، حدود ۶۰ درصد از زمینهای برداشت شده در الگوی غالب کشت غلات تشنه آب میباشند. با وجود اینکه اکثر کشورهای منطقه از مزیت نسبی در صادرات میوه و سبزیجات برخوردارند بدلیل اصلی ناهماهنگی بین سیاستهای خودبسندگی و کمبود آب، با دیدگاه امنیت غذایی که هدف آن کاهش وابستگی به واردات، به ویژه برای غلات است برخوردی غیر علمی میشود. در عین حال، بسیاری از کشورها به مصرف مواد غذایی اساسی یارانه پرداخت میکنند، که در ارتباط با گذار تغذیهای، افزایش درآمد دهکها، به مصرف بیش از حد نشاسته و قند منجر شده و به نگرانیهای رژیم غذایی و سلامتی مانند دیابت و چاقی مفرط افزوده است.