گزارههای ناتمام صنعت غذا از تولید تا تجارت کشاورزی
اگرچه تجارت مواد غذایی باعث افزایش عرضه، درآمد و رشد کارایی در مقیاس جهانی شده و به بهبود دسترسی به غذا از طریق کاهش قیمت مواد غذایی داخلی کمک کرده است و بنابراین دسترسی به غذا افزایش یافته است. اما پیامدهای آزادسازی؛ فراتر از کاهش قیمت مواد غذایی به نابودی کامل سیستمهای غذایی محلی منتهی شده و این امر مستلزم اصلاحات سیاست تجارت مواد غذایی است تا مجددا از حکمرانی سیستمهای غذایی محلی حمایت کنیم و به چند بعدی بودن کشاورزی که اغلب توسط آزادسازی تجارت نادیده گرفته میشود، بپردازیم. واقعیت این است که تمرکز شرکتها به یکی از ویژگیهای غالب سیستم غذایی صنعتی مدرن در دهههای اخیر تبدیل شده است. بیگ فود مشابه بیگ فارما و بیگ اویل” Big Oil، Big Ag، و Big Pharma ” با تسلط چند شرکت عظیم بر بازار بزرگ کشاورزی جهان اطلاق میشود. مطرحترین نامها شرکتهایی شامل Kellogg’s، Nestlé و General Mills هستند . تقریباً در تمام مراحل زنجیره تأمین غذای جهانی، از نهادههای مزرعه، تولید، تجارت، فرآوری و خردهفروشی مواد غذایی، یک الگوی رایج این است که تنها تعداد کمی از شرکتها برای شکل دادن به پارامترهای بازارها و همچنین سیاستهای گستردهتر و زمینه نظارتی برای تأمین منافع خود مسلط بر زنجیرهها هستند. بسیاری از بخشهای کشاورزی مواد غذایی اکنون آنقدر «سنگین» هستند که تنها توسط چهار تا شش شرکت مسلط کنترل میشوند. این امر فضایی را برای شرکتها ایجاد میکند تا «نفوذ عظیمی بر بازارها، تحقیقات کشاورزی و توسعه سیاستها داشته باشند که حاکمیت غذایی را تضعیف میکند. شرکتهای مسلط با “کنترل انحصاری بازار” این فرصت را دارند که کنترل قیمتهای بازار را حفظ کرده و پویایی طبیعی بازار را تغییر دهند. در ۴۰ سال گذشته بزرگترین شرکتهای شیمیایی کشاورزی از قوانین مالکیت معنوی، ادغامها و فناوریهای جدید برای کنترل بخش بذر استفاده کردهاند. مثلا از طریق ادغام کلان SinoChem و ChemChina زیر چتر گروه دولتی Syngenta، اکنون تنها دو شرکت حدود ۴۰ درصد از بازار جهانی بذر را در اختیار دارند، در مقایسه با ۲۵ سال پیش شرکت Syngenta یک چهارم بازار جهانی مواد شیمیایی کشاورزی را در اختیار دارد. در دهههای اخیر شرکت های شیمیایی صدها شرکت بذر را خریداری کردهاند که منجر به افزایش قیمت بذر شده است. مانند خرید Syngenta توسط ChemChina در سال ۲۰۱۷ و خرید Bayer از Monsanto که در سال ۲۰۱۸ اتفاق افتاد. برای تعداد فزایندهای از انواع بذر، خرید باید با مواد شیمیایی اختصاصی شرکت همراه باشد. به عبارت دیگر، این شرکتها عملاً انحصار یک نهاده مزرعه را به انحصار در سایر نهادههای مزرعه گره زده اند. علاوه بر این، تنها چهار کشور کانادا، روسیه، بلاروس و چین حدود ۸۰ درصد پتاس تجارت جهانی را تولید میکنند. در حوزه ژنتیک دام نیز تنها سه شرکت که “اکثریت قریب به اتفاق” ژنتیک طیور را کنترل میکنند، صنعت گوشت قرمز متمرکزترین بخش در زنجیره غذایی صنعتی و تحت سیطره ” تایسون، JBS، WH Group و Perdue “است. برای مثال JBS بیش از ۱۰۰ برند در سطح جهانی دارد. “پذیرش گسترده ژنتیک دام صنعتی، محرک اصلی از بین رفتن تنوع ژنتیکی حیوانات مزرعه در سراسر جهان است”. سه ابر شرکت ” Deere، CNH و AGCO ” مستقر در ایالات متحده ۹۰٪ از فروش تراکتورهای با اسب بخار بالا را کنترل میکنند. با رشد نهضت دیجیتالیشدن کشاورزی، شرکتهای ماشینآلات در تلاش برای فروش فناوریهای جدید (دادههای بزرگ، کشاورزی دقیق و غیره) به عنوان کلید بهرهوری هستند. و “Deere، بزرگترین شرکت ماشینآلات کشاورزی جهان، اکنون مهندسان نرم افزار بیشتری را نسبت به مهندسان مکانیک استخدام میکند”. ده تاجر کالاهای اساسی کشاورزی حداقل ۴۰ درصد از بازار جهانی را در اختیار دارند. خلاصه اینکه تمرکز شرکتها به یکی از ویژگیهای غالب سیستم غذایی صنعتی مدرن در دهههای اخیر تبدیل شده است. تقریباً در تمام مراحل زنجیره تأمین غذای جهانی، از نهادههای مزرعه، تولید، تجارت، فرآوری و خردهفروشی مواد غذایی، یک الگوی رایج وجود دارد و آناین واقعیت است که تنها تعداد کمی از شرکتها تسلط گستردهای بر کل زنجیره تأمین دارند.
همانطور که جهان در اجلاس جهانی سیستمهای غذایی در سال ۲۰۲۱ بدان واکنش نشان داده، چالش دیرینه یافتن تعادل بین تجارت و امنیت غذایی نیاز به راه حل فوری دارد. تغییرات اقلیمی، جنگ تجاری بین چین و ایالات متحده و همهگیری کووید-۱۹ ، جنگ اکراین، مخاطرات دریای سیاه و سرخ و تنش حاد ناشی از تجاوز و بیرحمیهای ظالمانه رژیم اشغالگر قدس، همگی وضعیت را حادتر کرده است. در حالی که آزادسازی تجارت مواد غذایی اتکای غذایی را ارتقا میدهد، اما از سیستمهای غذایی محلی و بومی که برای امنیت غذایی ضروری هستند، حمایت نمیکند، از این رو جهان خواستار هژمونی حاکمیت غذایی است تا از طریق حمایت هدفمند از سیستم غذایی داخلی، شکاف در امنیت غذایی را کنترل کند. برای رفع شکافهای امنیت غذایی که ناشی از کمبودهای تجارت مواد غذایی است، باید بر سیستمهای غذایی محلی و بومی تمرکز کرد. این امر خودکفایی را افزایش میدهد و ترجیحات غذایی فرهنگی را ارتقا میدهد و به ماهیت چند بعدی کشاورزی که توسط تجارت مواد غذایی نادیده گرفته میشود، توجه دوبارهای دارد. جهان به ساختار تجاری نیاز دارد که امنیت غذایی را افزایش داده و پایداری را ارتقا دهد.
در حال حاضر ۳۰ محصول عمده ۹۰ تا ۹۵ درصد مصرف انسان را تشکیل میدهند. غلات با ۴۷% بیشترین سطح زمین قابل کشت را به خود اختصاص دادهاند و پس از آن محصولات روغنی با ۱۹% قرار دارند. سایر منابع مهم کربوهیدراتها، پروتئینها و چربیها مانند ریشهها و غدهها، حبوبات و مغزها به طور مشترک ۱۰ درصد از سطح زمین زیر کشت را پوشش میدهند، در حالی که میوهها و سبزیجات کمتر از ۸ درصد را مصرف میکنند. تنها ۴ درصد از سطح زمینهای قابل کشت به محصولاتی مانند شکر، ادویه جات و گیاهان دارویی محرک اختصاص دارد که برای مصرف انسان استفاده میشود. تنها ۴۵ درصد از زمینهای قابل کشت ما برای تولید مواد غذایی استفاده میشود که مستقیماً توسط انسان مصرف میشود ۳۳ درصد هم برای تولید خوراک دام استفاده میشود. تنها ۱.۱ درصد از زمینهای قابل کشت جهانی به تولید محصولات غیر غذایی مانند الیاف و تنباکو اختصاص دارد. بزرگترین منابع مواد خام مشتق شده از محصولات کشاورزی برای فرآوری صنعتی شکر (۴۷%) و غلات (۳۶%) هستند. از نظر کل تولید این محصولات، ۱۵ درصد شکر تولیدی، ۱۰ درصد غلات و ۳۶ درصد روغنهای نباتی تولید شده برای فرآوری صنعتی است. در زمینه تلفات پس از برداشت نیز باید عنوان کرد که حدود پنج درصد از محصولات تولیدی قبل از مصرف یا فرآوری از بین میرود که در مجموع ۵ درصد استفاده از زمینهای زراعی را تشکیل میدهد. ریشهها و غدهها بیشترین درصد تلفات (۱۰%) را متحمل میشوند و پس از آن میوهها (۹%)، سبزیجات (۸%) و محصولات قندی (۷%) قرار دارند. ریشهها و غدهها در مراحل پس از برداشت و فرآوری بیشترین تلفات را متحمل میشوند، زیرا ریشهها و غدههای تازه فاسدشدنی و مستعد آسیب یا بیماری پس از برداشت هستند، بهویژه در مکانهایی که فاقد امکانات نگهداری مناسب هستند. در مورد میوهها و سبزیجات، ضرر و زیان بیشتر ناشی از آسیب ناشی از جابجایی یا فساد است. در مورد محصولات قندی، بیشترین تلفات در هنگام توزیع و فرآوری صنعتی رخ میدهد. بخش قابل توجهی از زمینهای کشاورزی، تقریبا ۸۰ درصد، به طور مستقیم یا غیرمستقیم به تولیدات دامی اختصاص مییابد. این شامل اراضی مرتعی و همچنین یک سوم سطح زمین زراعی است که برای تولید محصولات علوفهای استفاده میشود. بیش از ۳۱ میلیارد حیوان در جهان به عنوان دام نگهداری میشوند: ۲۱ میلیارد مرغ، بوقلمون، اردک، غاز و سایر پرندگان ۴.۶ میلیارد خرگوش و خوکچه هندی؛ ۲.۱ میلیارد گوسفند و بز؛ ۱.۶ میلیارد گاو و گاومیش، کمی کمتر از یک میلیارد خوک ۱۵۰ میلیون اسب، الاغ، شتر و لاما و نزدیک به ۶ میلیون آهو، شترمرغ، بز کوهی و حیوانات دیگر؛علاوه بر این ذخیره جهانی پرندگان و پستانداران پرورشی، در جهان بیش از ۷۸ میلیون کندوی زنبور عسل وجود دارد. طیف وسیعی از محصولات اولیه حیوانی یا در مجموع ۱.۱ میلیارد تن غذا از جمعیت دامی جهان به دست میآید. شیر با حدود (۶۴%) بیشترین سهم از این توده را تشکیل میدهد از سوی دیگر سهم مواد اولیه در غذاها، گوشت ۲۵٪، گوشت خوک (۳۴٪)، مرغ (۳۲٪) و گوشت گاو (۲۱٪) در فرآوری غذا استفاده میشود. تخم مرغ با سهم ۶ درصد سومین دسته از محصولات اولیه دامی است.
طبق آخرین برآورد سازمان ملل ، حدود ۷.۳ میلیارد نفر نفوس وجود دارد و ممکن است تا سال ۲۰۵۰ به ۹.۷ میلیارد نفر برسیم. این رشد همراه با افزایش درآمد در کشورهای در حال توسعه (که باعث تغییرات رژیم غذایی مانند خوردن پروتئین و گوشت بیشتر میشود) تقاضای جهانی غذا را افزایش میدهند. انتظار میرود تقاضای غذا تا سال ۲۰۵۰ بین ۵۹ تا ۹۸ درصد افزایش یابد . این بازارهای کشاورزی را به شکلی شکل خواهد داد که قبلاً ندیدهایم. کشاورزان در سرتاسر جهان باید تولیدات زراعی را از طریق افزایش میزان زمین کشاورزی برای کشت محصولات کشاورزی یا با افزایش بهرهوری در زمینهای کشاورزی موجود از طریق کود و آبیاری و اتخاذ روشهای جدید مانند کشاورزی دقیق افزایش دهند. بسیاری عوامل دیگر، از تغییرات آب و هوایی گرفته تا شهرنشینی و کمبود سرمایهگذاری، تولید غذای کافی را نیز چالش برانگیز میکند. شاید کمبود آب ناشی از تغییرات آب و هوایی، افزایش دمای جهانی و آب و هوای شدید اثرات طولانی مدت شدیدی بر عملکرد محصول خواهد داشت. انتظار میرود که اینها بر بسیاری از مناطق عمده کشاورزی، به ویژه مناطق نزدیک به استوا تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، ایالت ماتو گروسو برزیل، یکی از مهمترین مناطق کشاورزی در سراسر جهان، که بر تجارت سویا در ایران نیز بسیار تأثیرگذار است؛ ممکن است با کاهش ۱۸ تا ۲۳ درصدی تولید سویا و ذرت تا سال ۲۰۵۰ به دلیل تغییرات آب و هوایی مواجه شود. غرب میانه ایالات متحده و شرق استرالیا – دو منطقه مهم دیگر در سطح جهانی – ممکن است به دلیل گرمای شدید شاهد کاهش قابل توجه تولید کشاورزی باشند. با این حال انتظار میرود برخی از کشورها (در ابتدا) از تغییرات آب و هوایی بهرهمند شوند اما پیشبینی میشود که کشورهایی که در عرضهای جغرافیایی شمالی امتداد دارند – عمدتاً چین، کانادا و روسیه – فصلهای رشد طولانیتر و گرمتری را در مناطق خاصی تجربه خواهند کرد. روسیه که در حال حاضر یکی از صادرکنندگان عمده غلات است، به دلیل شکافهای زیاد عملکرد محصول (تفاوت بین عملکرد فعلی و بالقوه در شرایط فعلی) و زمینهای کشاورزی متروکه گسترده، – بیش از ۴۰ میلیون هکتار، یعنی مساحتی بزرگتر از آلمان – دارای پتانسیل تولید بسیار زیاد است) پس از انحلال اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱. این کشور احتمالاً دارای بیشترین فرصت کشاورزی در جهان است، اما اصلاحات نهادی و سرمایه گذاریهای قابل توجهی در کشاورزی و زیرساختهای روستایی برای تحقق بخشیدن به آن مورد نیاز خواهد بود. تولید مواد غذایی به طور مساوی در سراسر جهان توزیع نمیشود. تفاوتهای زیادی بین مناطق از نظر مقدار و نوع مواد غذایی که در داخل تولید میشود وجود دارد. تخصیص مناطق در مقام الگوی کشت با توجه به تولید مواد غذایی یکی از محرکهای تجارت بین منطقهای و همچنین الگوهای مصرف مختلف در سراسر جهان است. ایالات متحده، چین، هند، برزیل و روسیه از نظر کمیت مهمترین کشورهای تولیدکننده مواد غذایی در جهان هستند. آنها با هم بیش از نیمی از عرضه غذای جهان را تولید میکنند. از سوی دیگر، کشورهای آفریقا، خاورمیانه و اقیانوسیه با هم تنها ۱۰ درصد از تولید جهانی را بر عهده دارند. آسیای شرقی مولدترین منطقه جهان است که ۲۰ درصد از تولید جهانی غذا را به خود اختصاص داده است و پس از آن آمریکای لاتین و اروپا (از جمله روسیه و ترکیه) به ترتیب ۱۹ درصد و ۱۷ درصد سهم دارند. کشورها و مناطق به دلایل مختلفی از آب و هوای منطقه و شرایط خاک گرفته تا وابستگیهای مسیر تعیین شده تاریخی، ترجیحات فرهنگی و عوامل اقتصادی در تولید انواع خاصی از مواد غذایی تخصص یافتهاند. بر اساس تجزیه و تحلیل آمار تولید فائو ؛ در ایالات متحده و کانادا، محصولات علوفهای تقریباً ۵۰ درصد از تولید اولیه را تشکیل میدهند و همراه با غلات و محصولات روغنی ۸۰ درصد از تولید این منطقه را تشکیل میدهند. در آمریکای لاتین و دریای کارائیب، محصولات شکر و روغن بر تولیدات کشاورزی غالب هستند. این منطقه همچنین در تولید گیاهان محرک دارویی پیشرو است و پس از شرق آسیا در تولید میوه جایگاه دوم را دارد. اروپا سهم بزرگی از محصولات حیوانی اولیه جهان را تولید میکند. این منطقه نزدیک به یک سوم تولید شیر جهان را به خود اختصاص داده است، بیش از هر منطقه دیگری، و یک پنجم تولید جهانی گوشت را به خود اختصاص داده است که پس از شرق آسیا در رتبه دوم قرار دارد. آسیای شرقی یک منطقه عمده و متنوع تولیدکننده مواد غذایی است که در تولید سبزیجات (با بیش از نیمی از تولید جهانی) و همچنین میوهها، آجیل، گوشت، تخممرغ، عسل، گوشت، ماهی، نرم تنان و سختپوستان پیشرو است. خاورمیانه و شمال آفریقا، منطقهای با سرانه زمین قابل کشت کم، بیشتر تولید خود را بر روی سبزیجات متمرکز میکند. محصولات با ارزش افزوده بالا با این حال، تولید قابل توجهی از محصولات غلات و علوفه نیز دارد. آفریقای جنوب صحرا در تکیه بر ریشهها و غدهها به عنوان محصولات اصلی خود به جای غلات منحصر به فرد است. این منطقه تنها ۵ درصد از منابع غذایی جهان را تولید میکند، اما در تولید ریشه و غده پیشرو است حدود ۳۰ درصد از تولید جهانی این محصولات در اینجا انجام میشود. ثانیاً، آفریقا تولید بسیار بالایی از حبوبات، آجیل و مواد محرک دارد. آسیای جنوب شرقی در تولید ماهی و غذاهای دریایی رتبه دوم را دارد. این دو منطقه همراه با شرق آسیا ۶۳ درصد از کل تولید ماهی و غذاهای دریایی را تشکیل میدهند. تولید محصولات زراعی جنوب شرقی آسیا بر غلات و محصولات قندی متمرکز است. این منطقه همچنین دارای بالاترین نسبت تولید محصولات روغنی و محرک است. منطقه آسیای مرکزی و جنوبی غالب تولید ادویهجات است که بیش از نیمی از کل تولید جهانی را تشکیل میدهد. در اینجا نیز محصولات دامی با (۱۴%) بیشترین سهم را از تولید منطقهای را تشکیل میدهند. اقیانوسیه دارای بالاترین سرانه تولید غذا در جهان است، اگرچه محصولات علوفهای بیش از ۷۰ درصد از تولید اولیه منطقه را تشکیل میدهند. سهم آن در کل تولید اولیه دام (۳%) بیش از دو برابر سهم آن در تولید جهانی غذا است که نشاندهنده درجه بالایی از تولید تخصصی است. غلات کمترین نسبت تولید منطقهای را در اینجا دارند که فقط ۹ درصد است. با کمال تعجب، این منطقه با توجه به دسترسی به آبهای ساحلی و شیلات، تنها ۱ درصد از تولید ماهی و غذاهای دریایی جهان را به خود اختصاص داده است.
کلام آخر اینکه غذا به موضوعی محوری در توسعه تبدیل شده است و توجه سطح بالایی را در بحثهای سیاست بینالمللی و در میان بازیگران جهانی، ملی و محلی به خود جلب کرده است. غذا بر مسائل تولید، تولید مثل، توزیع، مصرف و پیوندهای متقابل بین اینها در مقیاس جهانی، ملی و محلی دلالت دارد. غذا همچنین شامل مسائل مربوط به اقتصاد، روابط دولت و جامعه، و محیط زیست، و همچنین مسائل صمیمی از وضعیت شخصی، اجتماعی، فرهنگی و بدنی و هویت است. به دلیل این ظرفیت، غذا یک لنز حیاتی برای ادغام و رسیدگی به طیف وسیعی از چالشهای توسعه معاصر فراهم میکند. با این حال، غذا همچنین یک موضوع سیاسی است، با این پرسش که سیستمهای غذایی چگونه تشکیل شدهاند، چگونه تغییر میکنند (یا تغییر نمیکنند)، و چه کسی روابط دخیل در قدرت را بین بازیگران مختلف به دست میآورد یا از دست میدهد. بنابراین باید نور جدیدی را بر سیاست غذا و بهویژه فرصتها و چالشها برای ایجاد سیستمهای غذایی عادلانهتر و پایدار – و همچنین سیاستهای توسعهای گستردهتر که این سیستمها در آن گنجانده شدهاند، تاباند.