اسلایدیادداشت ویژه

شکنندگی در سیستم غذایی جهانی

در واقع ، یکی از سریع‌ترین تغییرات فرهنگی در تاریخ بشر، همگرایی به سمت «رژیم غذایی استاندارد جهانی» است. این همان رژیمی است که از کشورهای ثروتمند در دهه ۱۹۶۰ سرچشمه گرفت و بکمک “قدرت گفتمان سازی و الگوی هژمونیک” آمریکا به سرعت در سایر نقاط جهان گسترش یافته و به سادگی، ویژگی‌های جغرافیایی و تعلقات فرهنگی مصرف را از سر راه خود برداشت. در حالی که اکنون اگرچه بسیاری از ما به طیف وسیع‌تری از غذاها، نسبت به آنچه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان می‌دانستند، دسترسی داریم، اما رژیم غذایی ۷۶ درصد کشورها در سطح جهانی شبیه به هم شده است. به عبارت دیگر، اگرچه غذاهای ما در سطح محلی متنوع‌تر به شمار می‌روند، اما در سطح جهانی تنوع غذایی کمتری نسبت به قبل دارند.
اینک، بیشتر غذای ما از تعداد کمی از گونه‌های گیاهی تهیه می‌شود. تنها چهار گیاه گندم، برنج، ذرت و سویا تقریباً ۶۰ درصد کالری تولید شده غذا را تشکیل می‌دهند. این محصولات در مناطقی متمرکز شده‌اند که تولید آن‌ها بیشترین بازدهی زراعی را دارد. تنها چهار کشور ۷۶ درصد از ذرت صادراتی به سایر کشورها را تولید می‌کنند. پنج کشور ۷۷ درصد برنج صادراتی دنیا را می‌فروشند و پنج کشور هم ۶۵ درصد گندم جهان را تأمین می‌کنند و در نهایت تنها سه کشور ۸۶ درصد سویای جهان را تولید می‌کنند (مجموع این دانه‌ها به نوبه خود سه چهارم غذای جهان را برای حیوانات و مزارع تأمین می‌کنند). در ۱۸ سال گذشته، تعداد ارتباطات تجاری بین صادرکنندگان و واردکنندگان گندم و برنج دو برابر شده است. تقریباً ۴۰ درصد از مردم جهان در حال حاضر به غذای تولید شده در سایر کشورها متکی هستند و بر اساس برآوردهای فائو، واردات جهانی غلات احتمالاً تا سال ۲۰۵۰ دوباره دو برابر خواهد شد. در واقع کشورها در حال دو قطبی‌شدن به “ابرواردکنندگان” و “ابرصادرکنندگان” هستند. نتیجه سیستمی از این آمارها آن است که سیستم غذایی جهان از انعطاف‌پذیری پایینی برخوردار شده است. در ادبیات “تاب آوری” هشدارهای زیادی وجود دارد و نشان می‌دهند که برخی از گره‌ها (صادرکنندگان اصلی) اکنون بزرگتر و مهم‌تر شده‌اند، و به موازات آن پیوند آن‌ها با سایر گره‌ها (واردکنندگان) بسیار قوی‌تر شده است. این‌ها دلایل کلاسیک کاهش تاب‌آوری هستند و آسیب‌پذیری فزاینده سیستم غذایی را در برابر شوک‌های خارجی نشان می‌دهند. این وضعیت حکایت از آن دارد که این شوک‌ها اکنون می‌توانند در کل شبکه غذایی بین المللی جاری و تکثیر و در سطح جهانی مسری شوند. یک رابطه متقابل در این موقعیت وجود دارد. “رژیم غذایی استاندارد جهانی ، مزرعه استاندارد جهانی را ایجاد می‌کند و مزرعه استاندارد جهانی، رژیم غذایی استاندارد جهانی را ترویج می‌کند “.کشاورزان در سراسر جهان با استفاده از ماشین آلات یکسان، مواد شیمیایی مشابه و گونه‌های گیاهی زراعی متجانس، بر روی تکنیک‌های یکسان زراعی همگرایی تام دارند. بر اساس گزارش سازمان ملل، از سال ۱۹۰۰، محصولات جهان ۷۵ درصد از تنوع ژنتیکی خود را از دست داده‌اند. این تهی‌شدن گنجینه‌های توارث ژنتیکی می‌تواند محصولات زراعی را نسبت به بیماری‌ها و پاتوژن‌ها حساس‌تر کند، با همگرایی رژیم‌های غذایی و همگرایی روش‌های تولیدکشاورزی که آن‌ها را تأمین می‌کند، بزرگ‌ترین بازیگران کسب‌وکار کشاورزی یعنی تأمین‌کنندگان نهاده‌ها، خود را جهانی کرده و رقبای کوچک‌تر خود را نابود می‌کنند. شرکت‌هایی که بذر، ماشین‌آلات و مواد شیمیایی جهانی را عرضه می‌کنند، از صرفه‌جویی در مقیاس بزرگ‌تری برخوردار هستند. شرکت‌هایی که محصولات کشاورزی جهانی را تجارت و پردازش می‌کنند نیز همین کار را می‌کنند. قدرت بازار به قدرت سیاسی تبدیل می‌شود و شرکت‌ها از ثروت خود برای لابی‌کردن دولت‌ها و شکل‌دادن به معاهدات تجاری استفاده می‌کنند. این شرکت‌ها حقوق مالکیت معنوی گسترده‌ای (ثبت اختراع بذرها و نژادها و همچنین مواد شیمیایی و ماشین آلات) را تضمین می کنند. آن‌ها اجازه ادغام و بلعیدن یکدیگر را به دست می‌آورند. در حقیقت، آن‌ها به یاری محصولاتشان به تسلط و حاکمیت بیشتری در بازار دست می‌یابند. نتیجه این تحولات آن است که در حال حاضر بخش شرکتی متمرکزتر و مرتبط‌تر از بخش مالی قبل از سقوط قیمت غلات در سال ۲۰۰۸ است. در یک تخمین ساده، چهار شرکت – Cargill، Archer Daniels Midland، Bunge و Louis Dreyfus – کنترل،۹۰ درصد تجارت جهانی غلات را در دست دارند. این ۴ شرکت به صورت عمودی و همچنین افقی ادغام می‌شوند و در کسب و کارهای بذر، کود، فرآوری، بسته‌بندی، توزیع و خرده‌فروشی به جذب رقبای کوچکتر خود ادامه می‌دهند. چهار شرکت دیگر – ChemChina، Corteva، Bayer و BASF بیش از ۶۶ درصد از بازار مواد شیمیایی کشاورزی جهان را در اختیار دارند. خوشه مشابه با BASF هم گروه LimaGrain حدود۵۳٪ از بازار جهانی بذر را در اختیار دارد. برخی از ادغام‌هایی که این غول‌ها را ایجاد کردند، برای ادغام مشاغل بذر و مواد شیمیایی طراحی شده‌اند، به طوری که محصولات می‌توانند به صورت یک بسته مکمل هم فروخته شوند. نکته مهم اینجاست ؛ هنگامی که کشاورزان یک بسته بذر و مواد شیمیایی را از این “ساختار شرکتی کنگلومرایی”خریداری می‌کنند، در واقع مجموعه‌ای از تصمیمات ترویجی را در مورد نحوه عملیات کشاورزی خریداری می‌کنند. بنابراین استانداردسازی جهانی در عرصه کشت و کار در جهان هر ساله در حال آفرینش نسخه جدیدی است. سه شرکت – Deere، CNH و Kubota – تقریبا نیمی از ماشین آلات کشاورزی جهان را می‌فروشند. چهار شرکت دیگر ۹۹ درصد از بازار جهانی پرورش مرغ را در اختیار دارند و دو شرکت تقریباً اکثریت تولید اردک‌ها در جهان را تأمین می‌کنند. چهار شرکت ۷۵ درصد از کشتارگاه‌های شرکتی و کارخانه‌های بسته‌بندی گوشت گاو را اداره می‌کنند. چهار شرکت دیگر نیز ۷۰ درصد از کشتار گوشت خوک را کنترل می‌کنند. در پسا کرونا، این شرکت‌ها نیز به صورت عمودی در حال ادغام هستند، یا مزارع را می‌خرند یا با کشاورزان قرارداد می بندند تا گوشت آن‌ها را تأمین کنند، تحت شرایط سخت و متفاوت، اغلب با استفاده از خوراک استاندارد و سایر محصولاتی که عرضه می‌کنند، تاجران کارخانه‌های خوراک و پالایشگاه‌هایی را که زمانی با آن‌ها تجارت می‌کردند، تصاحب می‌کنند. سوپرمارکت‌ها بر تولیدکنندگانی که به آن‌ها محصول می‌فروشند تسلط دارند و آن‌ها را کنترل می‌کنند. زنجیره‌های فست فود رستوران‌های مستقل را کنار می‌زنند. در حالی که ادغام و تملک در بسیاری از صنایع سرعت گرفته است، بخش مواد غذایی بیشتر و سریعتر از سایر بخش‌ها تثبیت شده است. در سرتاسر جهان، مرزها باز شده‌اند و جاده‌ها و بنادر ارتقا یافته‌اند که شبکه تجارت جهانی را ساده می‌کند. به لطف این سیستم کاملاً یکپارچه، شرکت‌ها توانسته‌اند هزینه‌های انبارداری و موجودی‌ها را کاهش دهند و در واقع “از سهام به جریان” تبدیل شوند. شکنندگی سیستم غذایی با تغییر جهانی مکانیزم “تحویل برخط یا به موقع” تشدید می‌شود. چون اگر تحویل قطع شود یا تقاضا به طور ناگهانی افزایش یابد، قفسه‌ها ممکن است به طور ناگهانی گاهی اوقات با عواقب فاجعه بار خالی شوند، صنعت غذا نیز در حال پیوند شدیدتر با بخش مالی است. چون سرمایه‌گذاران نهادی یا هولدینگ‌های بزرگ مالی در سراسر سیستم غذایی جهانی ظاهر می‌شوند و سهام شرکت‌های معتبر را در کشاورزی، تجارت، فرآوری و خرده‌فروشی خریداری می کنند. آن‌ها نیز به دنبال ادغام هستند و تضمین می کنند که قدرت بازار آن‌ها در یک بخش، تداوم و تسلط بازار آن‌ها را در بخش دیگر تقویت می‌کند. وقتی بخش‌های متنوع صنعت غذا به یکدیگر وابسته می‌شوند، آنچه را دانشمندان «تراکم شبکه» در یک سیستم می‌نامند، افزایش می‌دهند و آن را به‌ویژه در برابر ریسک‌های مخرب آسیب‌پذیر می‌کنند. اتصالات بیش از حد در شبکه‌ای از شبکه‌ها «خطرهای بیش از حد» ایجاد می‌کند. سفته‌بازی در بورس‌های آتی کالا ممکن است زمانی بازارهای جهانی را در برابر ریسک حفظ کرده یا با تثبیت قیمت محصولات قبل از برداشت، به محافظت از کشاورزان و تجار در برابر نوسانات کمک کرده باشد. اما در طول سال‌ها، سفته‌بازی قیمت‌ها به خودی خود به یک هدف تبدیل شده است و احتمالا اکنون به یک نیروی بی‌ثبات‌کننده در صنعت غذا تبدیل شده است. یافتن ارقام دقیق دشوار است، اما اطلاعات عمومی محدود نشان می‌دهد که در بزرگترین بورس آتی در شیکاگو، هر سال بین ۶۵ تا ۲۱۵ برابر گندم برداشت شده در ایالات متحده معامله بورسی انجام می‌شود. یکی از نشانه‌هایی که نشان می‌دهد یک سیستم پیچیده ممکن است به نقطه اوج نزدیک شود این است که شروع به “سوسو زدن” می‌کند. به عبارت دیگر، رفتار آن بی‌ثبات‌تر می‌شود. در واقع، تغییرات کوچک و تصادفی که یک سیستم قبلاً جذب می‌کرد، به شوک‌های هر چه بیشتر تقویت می‌شود.” سوسو زدن” نشانه‌ای است که به نظر می‌رسد سیستم غذایی جهانی در حال حاضر انجام می‌دهد. چون در مقیاس جهانی ، تکرار شوک‌ها در همه بخش‌های صنعت غذا از دهه ۱۹۷۰ افزایش یافته است. تحلیل فرکانس شوک‌ها ممکن است یک روند غیرقابل توضیح را توضیح دهد. چنانکه تا سال ۲۰۱۴، به نظر می‌رسد که کمبود تغذیه در حال انقراض است. تعداد گرسنگان مزمن از ۸۱۱ میلیون نفر در سال ۲۰۰۵ به ۶۰۷ میلیون نفر در سال ۲۰۱۴ به طور پیوسته در حال کاهش بود، به نظر می‌رسید جهان در مسیر رسیدن به هدف توسعه پایدار سازمان ملل متحد ” غذای کافی برای همه تا سال ۲۰۳۰ “است. اما در سال ۲۰۱۵ این روند شروع به تغییر کرد. گرسنگی از آن زمان از ۶۵۰ میلیون در سال ۲۰۱۹ به حدود ۷۷۰ میلیون در سال ۲۰۲۱در حال افزایش است. این تحول و چرخش کمی، مدت‌ها قبل از همه‌گیری کووید-۱۹ یا حمله روسیه به اوکراین آغاز شده بود و علت آن کمبود غذا نبود چون بر اساس آمارها، تولید جهانی غذا برای بیش از نیم قرن به طور پیوسته در حال افزایش بوده و به راحتی رشد جمعیت را شکست داده است. در سال ۱۹۶۱، روزانه ۲۲۰۰ کیلو کالری برای هر فرد در کره زمین موجود بود تا اینکه این رقم در سال ۲۰۱۱، به ۲۹۰۰ کیلو کالری افزایش یافت. کمیت تولید محصول نیز با رسیدن به ۵۴۰۰ کیلو کالری برای هر نفر در روز به طور کلی بسیار بیشتر شده است. اما تقریباً نیمی از این نعمت از طریق تغذیه حیوانات مزرعه‌ای، و بخشی دیگر هم جهت استفاده از مقاصد دیگر (مانند تولید سوخت‌های زیستی) و از طریق زباله از بین می‌رود. با این وجود، در اصل، اگر مقرون به صرفه و به خوبی توزیع شود، برای همه بیش از اندازه کافی غذا وجود دارد. به نظر می رسد گرسنگی جدید ناشی از بی ثباتی سیستمیک است. حال سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۱ تا سال ۲۰۲۱ را در نظر بگیرید که شاهد بزرگ‌ترین جهش‌های این قرن در قیمت مواد غذایی بودیم و با افزایش گرسنگی همراه بود. قیمت جهانی گندم ۳۳ درصد در سال ۲۰۰۸ و ۳۸ درصد در سال ۲۰۱۱ افزایش یافت. اما این شوک‌های بزرگ دو ویژگی قابل توجه داشتند. ظاهراً در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۱۰، موج گرما و خشکسالی در برخی از مناطق تولید مواد غذایی باعث ایجاد آن‌ها شد. اما این اختلالات به هیچ وجه شدیدترین اختلال در سال‌های اخیر نبوده است. حتی قابل توجه‌تر، در هر دو مورد، حجم کل گندم موجود در بازارهای بین‌المللی به ترتیب ۵.۵ و ۳.۲ درصد افزایش یافت.آنچه که به نظر می‌رسد این است که تأثیر شوک‌های کوچک در برخی مناطق در حال رشد در سراسر سیستم غذایی جهانی توسط معامله‌گران کالا بزرگتر شده است. تولیدکنندگان عمده وحشت نموده و صادرات خود را محدود کردند. موج شوک از شبکه عبور کرد و با حرکت خود به سمت بازارهای هدف بزرگتر شد و تقریباً به طور کامل بر سر فقیرترین کشورها آوار شد و واردات آن‌ها را به شدت کاهش داد. این داستان مشابه در سال ۲۰۲۱ نیز تکرار شد و همزمان رشد تولید نیز با افزایش شدید گرسنگی مزمن همراه گردید. برای مثال، برداشت جهانی گندم در راستای افزایش نسبتاً ثابت آن در دهه گذشته، رکورد جدیدی را ثبت کرد. واضح است که همه‌گیری نقش مهمی ایفا کرد. چون زنجیره‌های لجستیک در مکان‌هایی از هم پاشیدند، برخی کشورها صادرات خود را متوقف کردند. برخی محصولات غذایی برداشت نشده باقی ماندند. اما این تأثیرات احتمالاً با کاهش انعطاف‌پذیری سیستمیک تشدید شده است. بارزترین ویژگی روند به شرح زیر است. در سال ۲۰۱۴، زمانی که مردم جهان کمتر از هر زمان دیگری گرسنه بودند، شاخص جهانی قیمت مواد غذایی به ۱۱۵ واحد رسید. در سال ۲۰۱۵، سالی که روند مزبور شروع به چرخش کرد، به ۹۳ کاهش یافت و تا نیمه دوم سال ۲۰۲۰ زیر ۱۰۰ باقی ماند. فقط در سه سال گذشته شاخص جهانی قیمت مواد غذایی افزایش یافته است (در مارس ۲۰۲۲ به تقریبا ۱۶۰ واحد افزایش یافت، اما در اواخر سال ۲۰۲۲ به سال ۱۳۱ باز می گردد). به عبارت دیگر، روند کاهشی در بروز گرسنگی جهانی متوقف شد و در حالی که قیمت جهانی غذا در حال کاهش بود، طی یک جریان معکوس، افزایش گرسنگی جهانی بیشتر شده، وضعیتی که بسیاری از اقتصاددانان آن را غیرممکن می‌دانستند. در واقع، شوک‌های ناشی از موج‌های سوداگرانه، اختلالات زنجیره تأمین، ممنوعیت صادرات، تنگناها، بحران‌های زیست محیطی و سایر مسائل سیستمیک به ندرت بر کشورهای ثروتمند تا قبل از سال۲۰۲۰ تأثیر می‌گذاشت و تأثیر کمی بر قیمت جهانی مواد غذایی داشت. اما این اتفاقات باعث ویرانی سیستم غذایی کشورهای فقیر با ارزهای ضعیف شدند که در انتهای صف قرار داشتند. بیش از ۸۶ درصد مردم جهان غذای خود را از هزاران کیلومتر دور به خانه‌هایشان می‌آورند. دلیل این امر آن است که اکثر مردم جهان در شهرهای بزرگ یا دره‌های پرجمعیت زندگی می‌کنند و سرزمین داخلی آن‌ها برای تغذیه آن‌ها بسیار کوچک (و اغلب خیلی خشک، خیلی گرم یا خیلی سرد) است. بیشتر غذای جهان در سرزمین‌های وسیع و کم سکنه مانند دشت‌های کانادا، دشت‌های ایالات متحده، استپ‌های روسیه ، چرنوزم اوکراینی و جنگل تراشی آمازون در برزیل کشت می‌شود و به مکان‌های تنگ و پرجمعیت حمل می‌شود. حتمالاً تغییرات اقلیمی و سایر بلایای طبیعی، مکان‌های بیشتری را برای کشاورزی نامناسب می‌سازد، ممکن است فاصله تجاری افزایش یابد. با گرم‌شدن سیاره ، تعداد رویدادهای شدید آب و هوایی افزایش می یابد. مطالعه پرداخت‌های بیمه برای ذرت و سویا در ایالات متحده نشان می‌دهد که ۱ درجه سانتی‌گراد گرمایش جهانی که قبلاً تجربه کرده‌ایم، زیان محصول ناشی از خشک‌سالی و موج گرما را تقریباً دو برابر کرده است. به نظر می‌رسد اثر گرمای اضافی، عرضه غذا را کاهش می‌دهد و مهمتر از همه، باعث نوسان شدیدتر آن می‌شود. در سرتاسر جهان، احتمال وقوع طوفان‌های بیشتر، طوفان‌های بدتر، خشکسالی‌های بیشتر و سیل‌های بیشتر وجود دارد. در برخی مناطق، آب و هوای معتدل جای خود را به چرخه شدید سیل و خشکسالی داده است و به جای اینکه باران کشاورزان را از خشکسالی رهایی بخشد، محصولات آن‌ها را غرق می‌کند و وقتی آب‌ها فروکش کنند، خشکسالی از سر گرفته می‌شود. خشکسالی در برخی مناطق باعث آتش سوزی می‌شود که خانه‌ها و محصولات کشاورزی را ویران می‌کند و حیوانات مزرعه را می‌کشد. آب و هوای شدید نه تنها بر تولید غلات، بلکه بر حمل و نقل آن نیز تأثیر می‌گذارد. حدود ۵۵ درصد غلات و دانه‌های سویا که در سطح بین‌المللی معامله می‌شوند حداقل از طریق یک« تنگه باریک» حمل می‌شوند.کانال پاناما،کانال سوئز، تنگه ترکیه، تنگه جبل‌الطارق، باب‌المندب ، تنگه هرمز و یا تنگه مالاکا؛ برخی از این “باریکه‌ها” قبلاً تحت تأثیر آب و هوای شدید قرار گرفته اند . مثلا تنگه های ترکیه توسط بادهای شدید و کانال پاناما به دلیل خشکسالی محدود شده است. در سال ۲۰۲۱، وزش ناگهانی باد در طول طوفان شن به انحراف یک کشتی کانتینری – Ever Given – از کانال سوئز منجر شد و برای شش روز گیر کرد. در این مدت حمل چندین میلیارد دلار محموله غلات به تأخیر افتاد، زیرا کشتی‌های دو طرف کانال قادر به عبور نبودند. اگر بار کشتی برای شناور کردن آن از ساحل تخلیه نمی‌شد، و اگر حفارها و یدک کش‌ها آن را رها نمی‌کردند، عملیات تخلیه هفته‌ها طول می‌کشید و ممکن بود اختلالی جدی در تأمین مواد غذایی ایجاد کند. اگر این اختلال با بسته‌شدن مؤثر تنگه‌های ترکیه توسط حمله روسیه به اوکراین در سال بعد همزمان می‌شد، ممکن بود زنجیره غذایی صدها میلیون نفر از بین برود. یک پنجم صادرات گندم جهان و یک ششم صادرات ذرت از تنگه‌های ترکیه و دریای سیاه خارج می‌شود که در باریک‌ترین نقطه خود فقط یک کیلومتر عرض دارند. یک چهارم دانه‌های سویا و یک چهارم برنج تجارت شده در سراسر جهان از تنگه مالاکا می‌گذرد که گلوگاه آن کمی سخاوتمندانه ۲.۵ کیلومتر است. کانال پاناما با عرض یک سوم کیلومتر، ۴۰ درصد از صادرات ذرت ایالات متحده و نیمی از سویای (سویای آمریکا ۱۴ درصد پروتئین جهانی را تأمین می‌کند)آن را حمل می‌کند. اگر این کانال به طور کامل بسته می‌شد، بسیاری از کشتی‌هایی که از آن عبور می‌کردند، مسیر خود را از طریق تنگه مالاکا (در بهترین زمان) تغییر می‌دادند که باعث افزایش ۸۰ درصدی ترافیک در سه ماه می‌شد. همانطور که کشتی‌ها در خطوط دریایی روی هم قرار می‌گیرند و منتظر حرکت هستند، سیستم تحویل به موقع هم تحت فشار شدید قرار می‌گیرد.
چه بخواهیم چه نخواهیم، ما به سیستم غذایی جهانی وابسته هستیم و احتمالاً وابستگی ما به جای کاهش، افزایش می‌یابد. امنیت غذایی ملی بدون امنیت غذایی جهانی محقق نمی‌شود و امنیت غذایی جهانی به یک سیستم غذایی انعطاف‌پذیر بستگی دارد. کشورهای ثروتمند ممکن است دیرتر از کشورهای فقیر با از دست دادن انعطاف پذیری سیستمی آسیب ببینند. اما در نهایت آن‌ها هم ضربه خواهند خورد. با این تفاسیر، گویا هنوز هم دولت‌ها هشدارهای مکرر در مورد افزایش شکنندگی در سیستم غذایی جهانی را نادیده می‌گیرند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا